آمدند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و اله به آنها نگریست، چشمانش پرآب شد... و فرمود: ما خاندانی هستیم که خدا برای ما آخرت را نسبت به دنیا ترجیح داده است و اینان اهلبیت من هستند که خدا آخرت را برای آنها برگزیده و پس از من تنها و مطرود گرفتار بلاهایی سخت خواهند بود تا آنکه قومی از این سوی میآیند ـ و با دست به سمت مشرق اشاره کردـ که پرچمهایی سیاه دارند، حق را میطلبند و به آنها داده نمیشود، تا سه بار چنین میکنند و میجنگند تا آنکه حق را به مردی از اهلبیت من میسپارند. پس زمین پر از عدل و داد می شود، همانگونه که پر از ستم و بیداد شده بود...».۱
ابومسلم خراسانی از سیاهجامگان بنیعباس بود که به نام دادخواهی اهلبیت از خراسان و مشرقزمین دعوت برای بنیعباس را آغاز کرد و بر بنیامیه شورید. به نظر میرسد قیام بنیعباس است که در این روایت از زبان پیامبر صلی الله علیه و اله تأیید میشود.
کوبیدن و پیشبینی سقوط بنیامیه نیز در روایات زیدی بهوفور دیده میشود؛ از جمله طلحة بن زید با واسطهٔ امام صادق علیه السلام از امام حسین علیه السلام کشته شدن خود و سرانجام بنیامیه و نیز بهنوعی قیامهای بعدی هاشمیان را پیشبینی میکند: «ان أول قتیل هذه الأمة انا وأهل بیتی، والذی نفس حسین بیده لا تقوم الساعة وعلى الأرض هاشمی یطرف».۲
خروج قائم
در باورهای اولیهٔ زیدیه اعتقاد به مهدی موعود هنوز شکل نگرفته بود؛ زیرا زید قیام کرده بود و همو امام قائم شمرده میشد؛ اما پس از شکستها و کشتارهای ناکام قیامکنندگان بعدی، باور زنده بودن قهرمان و بازگشت او تحت عنوان خروج مهدی موعود و نیز رجعت امامان قائم پیشین شکل گرفت؛ چنانکه بعد از قتل نفس زکیه اندیشهٔ زنده بودن او در غیبت و انتظار بازگشتش شکل گرفت تا یاد و پیام وی زنده بماند و همواره مردم مترصد شرایط مناسب برای این بازگشت و قیام مجدد باشند. به