گرفتهاند. هرچه هست رودررو بودن این دو فرقهٔ زیدی در این ویژگیهای اعتقادی و فقهی کاملاً روشن است. به نظر میرسد فقه جارودی بیشتر از فقه بتری در میان زیدیان سدههای بعد رواج یافته است؛ برای نمونه محمد بن منصور مرادی (ح ۲۹۰ق) دربارهٔ جهر بسمله میگوید: «عالمان خاندان پیامبر صلی الله علیه و الهبر جهر بسمله اجماع دارند».۱
۲. جارودیه
نزدیکترین فرقهٔ زیدی به امامیه، فرقهٔ جارودیه منسوب به ابوالجارود است که در عصر امام باقر علیه السلام روابط نزدیکی با محافل امامی داشته است. شاید به همین سبب است که رجالشناسان و فرقهنگاران نخستین امامی، تلاشی برای شناسایی و جدا کردن آنها از یاران خود نداشتند و در تاریخ امامیه تا سدهٔ پنجم هیچ نشانی از انتساب افراد به جارودیه نیست. شیخ مفید (۴۱۳ق) مسائل جارودیه را در پاسخ به اشکالات آنها نگاشت و پس از آن نجاشی (۴۵۰ق) و طوسی (۴۶۱ق) ابنعقده را جارودی معرفی کردند.۲
بااینهمه منابع تاریخی نشانههایی از حضور جارودیان در قیامهای علویان و اعتقاد برخی امامان زیدی بدان ذکر کردهاند. در قیام دیباج محمد بن جعفر علیه السلام دویست جارودی پشمینهپوش با او بودند. محمد بن قاسم صاحب طالقان را نیز از جارودیه دانستهاند.۳
اعتقادات
در معرفی بتریه به طور ضمنی به برخی عقاید جارودیه نیز اشاره کردیم. افزون بر آنها جارودیان به باورهایی گرایش دارند که برخی از آنها در روایات و منقولات ابوالجارود دیده میشود و به طور خلاصه از این قرار است: