گونهای که به خاطر سپردن همهٔ آنها در حافظهٔ راویان بعید باشد. همچنین ذکر پاداشهای کلان برای اعمال کوچک یا بیان اوصاف مادی برای بهشت و جایگاه بهشتیان و به طور کلی امور غیبی و پنهانی میتواند نشانههای داستانپردازی قصهگویان در روایات باشد.۱
برای نمونه در بخشی از روایتی طولانی، که قیس بن ربیع نقل میکند، دربارهٔ جایگاه امام علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و اله در رستاخیز آمده است:
۰.پرچم من به دست تو داده میشود... و آدم۷ و همهٔ آفریدگان خدا در سایهٔ آن پرچم پناه میگیرند. طول آن پرچم به مسافت هزار سال است، سرنیزهٔ آن از یاقوت سرخ، دیلم پرچم از نقرهٔ سفید، و نوک پیکانش مرواریدی سبز است. پرچم سه طره از نور دارد که یکی در مشرق، یکی در مغرب و یکی در وسط دنیا آویخته است.... تو با این پرچم راه میروی؛ درحالیکه حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ تو را همراهی میکنند تا میآیی و بین من و ابراهیم میایستی.۲
شاید راوی میخواسته با دادن چنین پرچم خاصی به دست امام علی علیه السلام، برتری امام را بر همهٔ انسانها به تصویر بکشد.
برخی از اخبار ابوالجارود نیز دربردارندهٔ مفاهیم یا سبک بیانی هستند که بیشتر نزدیک به افسانهها و قصص راویان غالی و قصهگو به نظر میرسند. در روایتی گفته میشود که مار سیاه و بزرگی با چشمان سرخ و دندانهای تیز به مسجد کوفه آمد؛ همهٔ مردم گریختند و مار روی منبر نزد علی علیه السلام رفت و اسراری برای او بازگفت. در ادامهٔ روایت امام توضیح میدهد که آن مار از جنیان بوده و آمده تا برای آشتی دادن بین دو گروه اجنه از امام کمک بخواهد. سپس امام خطی روی زمین کشیده، مردم را از عبور از آن خط منع میکند؛ آنگاه خود از خط گذشته نزد اجنه میرود و برای آنها خطبه میخواند. درعینحال مردم که امام و اجنّه را میدیدهاند، آنها را دارای قد و