عمر و ابوبکر، روایاتی که تنها ابنعقده از وی نقل کرده، آمده است.۱
از دیگر سو، به نظر میرسد ابنعقده کوشیده به وجاده بودن احادیثش اشارهای نکند. او روایاتی را از ابوجعفر محمد بن غالب ضبّی مشهور به تَمتام (۱۹۳-۲۸۳ق) نقل میکند؛۲ درحالیکه ابنعقده به هنگام مرگ تمتام ۹ ساله بوده و بسیار بعید مینماید که ابنعقده در این سن همهٔ این روایات را خود از تمتام شنیده باشد و به احتمال قوی، او راوی واسطه بین خود و تمتام را انداخته یا بیشتر از آن، احتمالِ وجادهای بودن اخبار او از تمتام مطرح است.
نقل فضایل
به جز آنچه گذشت، موضوع روایاتی هم که ابنعقده روایت میکرده، در بیاعتبار کردن او نقش بارزی داشته است. بیشتر روایاتی که از منابع اطلاعاتی مبهم و غیرموثق به او میرسیدند، دربارهٔ فضایل و مناقب بودند. هرچند به سبب باور زیدی ـ شیعی وی، اغلب اهلبیت علیهم السلام موضوع این احادیث بودند؛ اما ابوبکر و عمر و گاه عثمان هم از این برتریشماری بیبهره نبودند.
بههرروی آوازهٔ او به نشر چنین احادیث سستی سبب شد در روزگاران بعدی هم هر کس که قصد برساختن یا نقل روایتی در این زمینه داشت، از نام و اخبار ابنعقده یاری گیرد. روشن است که بیشتر راویان ضعیف و افرادی که فاقد صداقت و وثاقت در نقل اخبار بودند، از این شیوه پیروی میکردند. عباس بن عمر بن عباس مشهور به ابنمروان کلوَذانی (۴۱۴ق) از این دسته افراد است که خطیب بغدادی او را دیده است. خطیب پس از آنکه از جزوهٔ وی حدیث نوشته و از باورهای وی آگاه شده، او را «خبیث المذهب رافضی» خوانده و برگههایی را که از جزوهٔ او نوشته بوده، پاره کرده است. به گفتهٔ خطیب، کلوذانی در پایان عمر ادعا میکرد که از قاضی محاملی حدیث شنیده و احادیث منکر فضایلی را که ابنعقده روایت میکرد، به محاملی