میگیرد و نزد خود نگه میدارد.۱ همو در ماجرایی دیگر ضد ابنعقده سخن گفته است.۲ از سوی دیگر ابنسفیان محدثی دیگر با نام محمد بن مروان غزال (۳۱۸ق) را معرفی میکند که دو سال در کوفه اقامت داشته و از پدرش روایت میکرده است. بااینکه غزال خواندن و نوشتن نمیدانسته است، ابنسفیان خبر داده که ابنعقده ادعای سماع از غزال را داشته و احادیث پدر وی را رونویسی و املا میکرده است.۳ به نظر میرسد نباید از نقش حسادتها و رقابتهای دو استاد همشهری در این بدگوییها غفلت کرد. افزون بر آن، کسانی که داستانهایی بر ضد ابنعقده بازگو کردهاند، یعنی ابوالحسن تمار و ابوالحسن ابنسفیان، افرادی کمتر شناختهشدهاند که اطلاعاتی دربارهٔ وثاقت یا ضعف آنها در دست نیست۴ و حتی خطیب بغدادی که به وفور از هر دو نقل میکند آنها را به تمامی نمیشناساند.
ارزیابی انتقادات
با اینهمه نمیتوان همهٔ اتهاماتی را که ضد ابنعقده مطرح میشود رد کرد؛ زیرا نشانهها و قراینی در خود روایات ابنعقده و شیوخ و اسناددهی وی دیده میشود که نشان از اشتباهات یا سهلانگاریهای او در نقل آنها دارد. ابنعدی گواهی داده است: «در روایت کردن ابنعقده ابهامگویی بسیار دیدم؛ مثلاً میگوید: "حدثتنی فلانهٔ قالت هذا کتاب فلان" و نیز در روایاتش "حدثنا فلان" خواندم».۵ داوری ابنعدی درست مینماید؛ زیرا شیوهٔ ابنعقده در بسیاری از احادیثش ذکر اسامی مبهم و حتی گاه کلمهٔ «فلان» است و از ذکر صریح نام راوی خودداری میکند.
او گاهی از راویان سند خود با تعبیر «رجل» یاد میکند و گاه با واسطهٔ پسران و