شهرتی رسیده باشد که ابنعقده پس از دانستن نام وی برای پوزش طلبیدن به نزد او برود. گذشته از این، بسیار بعید است که دیدار ابنعقده و دارقطنی، که یکی از شاگردان وی محسوب میشود، در سال آخر عمر ابنعقده صورت گرفته باشد؛ زیرا دارقطنی در خبر دیگری از حضورش در مجلس حدیثی به سال ۳۳۰ (سه سال پیش از مرگ ابنعقده) در بغداد خبر میدهد که ابنعقده هم در آن بوده است.۱ بههرروی این داستان اگر هم پایه و اساسی نداشته باشد به ماجرای تکراری رقابت و گاه عدوات دو مکتب بغداد و کوفه اشاره دارد و در این فضا ساخته شده است.
پسر احمد بن حنبل (۲۱۳-۲۹۰ق) از دیگر مشایخ بغدادی است که نظر خوشی نسبت به ابنعقده نداشته است. او که احتمالاً از رشد و شهرت زودهنگام ابنعقده ناراضی بوده،۲ گفته است: «از زمانی که این پسربچه بزرگ شده حدیث کوفه را به فساد کشانده است».۳ آوازهٔ زودهنگام ابنعقده از فراگیر شدن روایات و نقلیاتش در شهرها و بلاد دیگر غیر از عراق هم آشکار است. دارقطنی در سفری به مصر با استاد پیر و مشهور آن دیار، حمزة بن محمد کتانی مذاکرهٔ حدیث میکند. کتانی از برخی احادیث ابنعقده یاد میکند و دارقطنی در مقابل، دیوان ابنعقده را میگشاید و با اخبار فراوانی که از ابنعقده نقل میکند باعث شگفتی کتانی میشود.۴
رقابت مشایخ کوفه
به نظر میرسد حتی برخی اساتید کوفه هم از ابنعقده دلخوش نبودهاند. ابوالحسن محمد بن احمد بن بن حماد بن سفیان (۳۸۴ق)، محدث و حافظ کوفی، از این دسته است که گواهی داده به خانهٔ ابنعقده رفته و دیده است که در دهلیز خانهٔ او فردی نشسته و احادیث سماعشده از ابنسفیان را از روی اصلی کهن رونویسی میکند. ابنعقده پس از آمدن به خانه برمیآشوبد و ابنسفیان کتاب ابنعقده را