بوده، نقل کرده است. بعید نیست که آن دسته از احادیثی که ابنسنان به عنوان نامههای امام به خود رواج داده است یا غلات (زیرا در سند این کتاب همهٔ راویان از غلاتاند) بدو منسوب کردهاند، در واقع کتاب مفضل بوده باشد. در تقویت این احتمال پیشتر اشاره کردیم که در روایات کشی، محمد بن سنان بارها از مفضل بن عمر حمایت میکند و چون ضعف مفضل آشکارتر از آن بوده که بتوان نام او را در سند ذکر کرد، نام او در اسناد تدلیس یا ساقط شده است.
انداختن نام راوی میانی توسط محمد بن سنان در مواردی مشهود و یقینی است. برای نمونه او از اسماعیل بن عبدالرحمن جعفی (پیش از ۱۴۸ق) روایت میکند؛۱ درحالیکه امکان ندارد ابنسنان از این راوی که در زمان امام صادق علیه السلام درگذشته است، بیواسطه نقل کرده باشد و احتمالاً واسطه یا واسطههایی را از میان انداخته است. هرچند با قطعیت نمیتوان گفت راوی افتاده مفضل بن عمر بوده است، دستکم بهقطع میتوان گفت که آن راوی ضعیف بوده است.
گفتنی است محمد بن سنان با واسطهٔ مفضل بن عمر از اسماعیل بن فدیک هم که از محدثان اهل سنت بوده،۲ کتابی گزارش کرده است؛۳ پس جز کتاب خود مفضل، کتابهای دیگری هم بوده که محمد با واسطهٔ مفضل اخذ کرده است. از اینجا میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً مفضل در انتقال احادیث و کتابهای سدهٔ دوم به روایات فراوان محمد بن سنان نقشی چشمگیر داشته است.
محمد بن سنان و نقل کتابهای زیدیه
سه زیدی صاحب کتاب که محمد بن سنان کتابهای آنان را گزارش کرده، سلیمان بن خالد اقطع (پیش از ۱۴۸ق)، ابوالجارود (ح ۱۵۰ق) و طلحة بن زید (ح ۱۵۰ق) هستند. همچنین او گاه در سند روایات ابوالجارود، مسعده، غیاث بن ابراهیم۴ و...
1.. صدوق، كتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۶۵.
2.. ابنابیحاتم رازی، الجرح والتعدیل، ج۲، صص۱۶۸، ۱۹۹.
3.. صدوق، كتاب من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۵۲۰.
4.. برای نمونه ر.ک: صدوق، الامالی، صص۶۲، ۶۴۵.