نگاشتهای با عنوان «کتاب الاظلة» داشتهاند؛ از جمله عبدالرحمان بن کثیر هاشمی که نجاشی کتاب او را «فاسد مختلط» ارزیابی کرده است.۱ علی بن ابیصالح کوفی راوی ضعیف المذهب دیگری است که او را هم نویسندهٔ چنین کتابی خواندهاند؛۲ اما طبق سخن و طریق ابوغالب زراری، او در حقیقت راوی کتاب عبدالرحمان بن کثیر است۳ و احتمالاً چون در سند نقل آن واقع شده، کتاب عبدالرحمان را به علی بن ابیصالح نیز نسبت دادهاند. علی بن حماد ازدی نیز از کسانی است که از نگاه عیاشی «متهم» است و هموست که صاحب کتاب الاظلة است؛۴ گویی داشتن چنین کتابی خود نوعی ضعف مضاعف برای علی بن حماد است.
بههرروی از ورای این دادهها روشن میشود که غلات به سبب باور به تناسخ و اعتقادات خاصی که دربارهٔ روح انسان داشتند، دراینباره نگاشتههایی داشتهاند که فهرستنگاران و رجالشناسان به مواردی از آنها اشاره کردهاند. در این میان تنها نوشتهٔ محمد بن سنان به شهرتی رسیده که دانشمند کلامی بزرگی همچون مفید از آن کتاب اطلاع داشته باشد یا تنها آن را درخور اشاره ببیند و این نکته نیز بر بزرگْمقامی محمد بن سنان نزد غلات دلالت دارد.
فهرستنگاران کتابهای دیگری نیز برای محمد بن سنان نام بردهاند که برخی در موضوع فقه و برخی حاوی نامهها و نگاشتههای معصوم به محمد بن سنان هستند. صدوق در مشیخه تصریح میکند: «از نگاشتههای الرضا علیه السلام به محمد بن سنان که پاسخ پرسشهای محمد بن سنان بوده، من تنها پاسخهای مربوط به علل را روایت کردم...».۵ نجاشی نیز از قول ابنعقده میآورد: «روی عن الرضا وله مسائل عنه معروفهٔ»؛۶ هرچند نجاشی به این کتاب و مسائل طریق نداده و در شمار کتابهای