یک احتمال دیگر هم این است که یعقوب از نوادگان یا خاندان سالم بوده و کتاب را به ارث برده باشد. این احتمال از آن روی مطرح میشود که هر دو با عنوان «تمار» (خرمافروش) مشهور بودهاند.۱ پس میتوان احتمال داد که این شغل خانوادگی آنها یا انتسابی باشد که در خاندان آنان باقی مانده است. یعقوب بن یزید در مجالس زیدیه نیز حضور داشته است و اکنون نیز در منابع زیدیه روایاتی به نقل وی موجود است.۲ اگر کتاب سالم را از کتابهای رایج نزد زیدیه بدانیم، احتمالاً یعقوب از آن مجرا کتاب را به شیوخ امامی منتقل کرده است.
عبداللّٰه بن جعفر حمیری راوی یعقوب نیز شیخ قمیهاست که بعد از سال ۲۹۰ق وارد کوفه شده است.۳ اگر حمیری پیش از این تاریخ سفری به عراق نکرده باشد، بعید است وی نیز یعقوب را که ۲۰ سال پیش از این درگذشته دیده باشد. این فرض وقتی تقویت میشود که میبینیم وی در قرب الاسناد خود هیچ نقلی از یعقوب بن یزید ندارد. پس به احتمال قوی حمیری نیز کتاب سالم را سماع نکرده و به وجاده نقل کرده است. احمد بن محمد بن یحیی عطار قمی (زنده در ۳۵۶ق) نیز با وجود تکرار نامش در طرق نجاشی و طوسی، ناشناخته و مجهول است.۴
1.. تنها در یكی از روایات كشی، از سالم با نسبت «تمار» یاد شده است (همان، ج۲، ص۵۰۹) و بسیاری از رجالیان شیعه معتقدند که سالم تمار همان سالم بن ابیحفصه است؛ برای مثال ر.ک: خویی، معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۵.
2.. ر.ک: ابوعبداللّه علوی، فضل زیارة الحسین، صص۷۵، ۷۷؛ ابوطالب هارونی، تیسیر المطالب فی أمالی أبی طالب، صص۱۲۷، ۵۱۲.
3.. نجاشی، همان، ص۲۱۹.
4.. تنها طوسی ذیل عنوان «آنان كه از ائمه روایتی ندارند» از وی نام برده و تاریخ سماع شیوخ امامی از وی را ۳۵۶ق ذكر کرده است (الرجال، ص۴۱۰).خویی پس از گزارش تلاشهای متأخران برای توثیق او، آنها را به این دلیل که مبتنی بر حس نیستند، رد کرده است (معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۲۲).