رسیده که تو طلاقی را که به غیر سنت انجام شود، صحیح نمیدانی».۱ البته در این روایات آشفتگیهایی دیده میشود که میتواند ناشی از نقل به معنا شدن این روایات، یا سستی آنها از اصل باشد.۲
در مواردی نیز پس از درگذشت یکی از ائمه، راویان زیدی به قصد خرده گرفتن و گاه تمسخر، دربارهٔ ادامهٔ امامت و مسئلهٔ رهبری پرسیدهاند؛ چنانکه از سالم بن ابیحفصه پس از وفات امام باقر علیه السلام، و از هارون بن سعد عجلی پس از فوت اسماعیل پسر امام صادق علیه السلام نقل شده است.۳
بههرروی در این دسته روایات موضع مخالف پرسشگر را بهروشنی میتوان تشخیص داد؛ ازاینرو گاهی امام به چنین پرسشهایی پاسخ نمیدهد،۴ و یا پاسخی غیرمتعارف میدهد که از آن با تعبیر «تقیه» یاد میشود. گفتهاند همین گونه پاسخها سبب جدایی عمر بن ریاح از امام باقر علیه السلام و پیوستن او به بتریه شده است.۵
این پرسشها را معمولاً فرقنگاران و رجالیان شیعی در سدههای سوم و چهارم به مثابهٔ ماجراهایی تاریخی و علل شکلگیری فرقههای مختلف شیعی بازگو کردهاند؛ اما در سدههای بعدی منابع روایی امامی با تقطیع این گزارشها، بخشی از آنها را به عنوان حدیث منقول از امام نقل کردهاند. برای نمونه در روایتی طولانی در رجال کشی آمده است که عمرو بن قیس ماصر و چند تن از همفکرانش به قصد پرسیدن چهارهزار مسئله نزد امام باقر علیه السلام رفتند؛ اما پس از حضور در مجلس و پذیرایی امام از آنان با طعام، تنها از «حد الخوان» و «حد الکوز» (حکم خدا دربارهٔ سفره و کوزه) پرسیدند و با اعتراف به حق بودن خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله از مجلس بیرون رفتند.۶ کلینی از این روایت تنها پاسخ امام به دو پرسش ماصر را آورده و حدیث را با نقل عمرو بن