بر دیگر علل ضعف او شده است. از سوی دیگر دوری گزیدن برخی محدثان برجستهٔ همعصرش از او و بدنامیاش در نقل روایت سبب شده بود که راویانی ضعیف گرد او جمع شوند. از این قبیل راویان میتوان به حسین بن حسن اشقر کوفی (۲۰۸ق) ۱ و یحیی بن عبدالحمید حِمّانی (۲۲۹ق)۲ اشاره کرد.
روایات ساختگی: ابنعدی در شمار روایات قیس به روایت «أفضل العبادة تَوقّع الفرج» اشاره میکند که سندی شاذ و منفرد دارد و تنها با یک طریق از قیس بازگفته شده است.۳ همو حدیث دیگری از قیس را گواه میآورد که تنها اهل نیشابور آن را روایت کردهاند.۴ همچنین گفتهاند اسحاق بن ناصح بر قیس دروغ میبست.۵ شاید شهرت قیس به نقل روایات ضعیف و اقبال راویان ضعیف به او، زمینه را برای انتساب روایات ساختگی و غلوآمیز بدو فراهم کرده است؛ بهویژه آنان که از مذهب یا باور خاصی جانبداری میکردند و نیاز به پشتوانهٔ روایی برای اثبات حقانیتشان داشتند، روایات قیس را با افزودههای خود ترویج میکردند. هرچند در محافل نخستین حدیثی این روایات رواجی نداشت.
سخن ابوحاتم رازی تصویر روشنتری از جایگاه او ترسیم میکند. از او دربارهٔ قیس بن ربیع پرسیدهاند و او گفته است: «قیس را چنین میشناسم که مردم به روایت از او علاقه و اشتیاقی ندارند.... بهدرستی هم او قوی و ثقه نیست؛ احادیثش نوشته
1.. حسین بن حسن اشقر کوفی متهم به غلو در شیعیگری و کذب است. گفتهاند او روایاتی در بدگویی از ابوبکر و عمر برساخته است (عقیلی، همان، ج۱، ص۲۵۰). در اسناد منابع زیدی، و بهتبع آن در منابع امامی، روایات بسیاری از او به نقل از قیس در فضایل علی علیه السلام، خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله و قیام مهدی آمده است (برای نمونه ر.ک: فرات كوفی، التفسیر، صص۳۹۱، ۴۳۳؛ طبری، دلائل الامامه، صص۱۴۲، ۱۵۳).
2.. یحیی بن عبدالحمید حمانی متهم به حدیثدزدی است. وی از مخالفان عثمان بوده است (ر.ک: عقیلی، همان، ج۴، ص۴۱۳). حمانی روایات بسیاری از قیس بن ربیع نقل کرده و بیش از اشقر روایات قیس را به منابع زیدیه و امامیه آورده است. در مواردی نیز با واسطه از او روایت میکند (برای نمونه ر.ک: فرات کوفی، همان، ص۳۹۰). ازاینرو به نظر میسد او که شصت سال پس از قیس درگذشته است، شخصاً او را ندیده و روایاتش را به واسطهٔ اشقر از قیس شنیده است؛ اما به سبب ضعف آشکار اشقر، خودش یا راویان بعدی، اشقر را از اسناد حذف کردهاند.
3.. ابنعدی، همان، ج۶، ص۴۶.
4.. همان.
5.. ابنابیحاتم رازی، همان، ج۲، ص۲۳۵.