به نظر میرسد یکی از دو طریقی که آورده، مربوط به این کتاب است.۱ این تفسیر تا قرنهای چهارم و پنجم مشهور و در دسترس بوده است؛ اما گویی آن را به خوشنامی و اعتبار نمیشناختهاند؛ زیرا در گزارشی تاریخی آمده است که دارقطنی ابنشاهین (۳۸۱ق) را به سبب نقل این تفسیر در کتاب تفسیریاش سرزنش کرده است. بدتر آنکه ابنشاهین چنان در ضبطها بیدقت بود که اسناد را تحریف میکرد؛ مثلاً او «ابوالجارود زیاد بن منذر» را «ابوالجارود عن زیاد بن منذر» ضبط کرده بود.۲ تفسیر ابنشاهین را کتابی بزرگ، نوشتهشده در سی جلد، وصف کردهاند که تا روزگار ذهبی (۷۴۸ق) باقی بوده است.۳
از تفسیر ابوالجارود که به امام باقر علیه السلام منسوب است، اکنون نشان مستقلی در دست نیست و تنها اقوالی از آن، بهویژه در تفسیر قمی، باقی مانده است.
برآیند
گرچه بنابر منابع شیعی ابوالجارود مورد لعن و نفرین امام صادق علیه السلام واقع شده است و رجالیان اهل سنت نیز او را به سبب باورهای غالیانهاش در دوستی یا دشمنی با صحابه کذاب دانستهاند، احادیث فراوانی از ابوالجارود به منابع امامیه راه یافته است. هرچند نمیتوان با اطمینان به نادرستی و جعلی بودن همهٔ این روایات حکم کرد، با توجه به باورهای زیدی ابوالجارود و برخی پیروانش که احتمالاً بر اخبار او افزودهاند، شاید این برداشت دور از واقع نباشد که روایات او چون رنگ و بوی اعتقادات او را دارد، حاصل دخل و تصرف او در اخبار است. بیش از همه، بازتاب دو باور «علیدوستی» و «خروج قائم» را در روایات نقلشده از ابوالجارود در منابع امامی مییابیم. ردپای این دو مفهوم را در تفسیر قرآن، گزارشهای تاریخی، خطبههای امام علی علیه السلام و نیز فقه امامی میبینیم. به طور مثال، اندیشهٔ حمایت از سیاهجامگان عباسی