۶ / ۶
عدم نقل و نگارش حديث، پس از وفات پيامبر صلی الله علیه و آله
۴۶۲.تذكرة الحفّاظـ به نقل از ابن ابى مليكه ـ: ابو بكر، مردم را پس از وفات پيامبرشان گِرد آورد و گفت: شما احاديثى از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله نقل مىكنيد كه خود، در آنها اختلاف داريد و مردم، پس از شما بيشتر اختلاف پيدا مىكنند. پس چيزى از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله نقل نكنيد. و هر كس از شما پرسيد، بگوييد: كتاب خدا، ميان ما و شما [مرجع و داور] است. حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمريد.
۴۶۳.تاريخ دمشقـ به نقل از ابراهيم بن عبدالرحمان بن عوف ـ: به خدا سوگند، عمر بن خطّاب نمُرد تا آن كه در پىِ ياران پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرستاد و آنها: عبد اللّه [بن مسعود]، حُذَيفه، ابو دَرداء، ابو ذر و عُقْبة بن عامر را از هر سو گِرد آورد و به آنان گفت: اينها چه احاديثىاند كه از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله در هر سو پخش مىكنيد ؟ گفتند: آيا ما را باز مىدارى ؟ گفت: نه، نزد من بمانيد، به خدا سوگند، تا زندهام، از من جدا نمىشويد. ما داناتريم؛ [برخى را] مىگيريم و [برخى را] به شما باز مىگردانيم.
آنان، از عمر جدا نشدند تا آن كه در گذشت.
۴۶۴.تذكرة الحفّاظـ به نقل از سعد بن ابراهيم از پدرش ـ: عمر، سه نفر: ابن مسعود، ابو دَرداء و ابو مسعود انصارى را [در مدينه]نگاه داشت و گفت: [چون] شما از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله، بسيار حديث نقل كردهايد.
۴۶۵.تذكرة الحفّاظـ به نقل از ابو سلمه ـ: به ابو هُرَيره گفتم: آيا تو در زمان عمر نيز همين گونه نقل حديث مىكردى ؟ گفت: اگر در روزگار عمر، مانند امروز، نقل حديث مىكردم، مرا با تازيانهاش مىزد.
۴۶۶.سير أعلام النبلاء ـ به نقل از اسماعيل بن عبيد اللّه ـ: سائب بن يزيد، شنيده است كه عمر به ابو هُرَيره مىگويد: نقل حديث از پيامبر صلىاللهعليهوآله را ترك مىكنى يا تو را به همان سرزمين قبيلهات، دوس۱، بفرستم.
همچنين به كعب گفت: حديث گفتن را ترك مىكنى يا تو را به سرزمين ميمونها بفرستم.