389
شناخت نامه حدیث - جلد اول

۴۳۶.الخصالـ به نقل از عبد اللّه‏ بن سنان از معروف بن خَرّبوذ از ابوطفيل عامر بن واثله از حُذَيفة بن اُسيد غفارى ـ: چون پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله از حجّة الوداع، باز گشت و ما همراهش بوديم راه رفت تا به جُحْفه رسيد، سپس به ياران خود دستور داد كه اتراق كنند. آنها هم در آن جا خيمه زدند. نداى نماز، در داده شد و پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، دو ركعت نماز را با ياران خود گزارد و آن گاه، بديشان روى كرد و فرمود: «خداوند لطيف خبير، مرا آگاهانيده است كه مى‏ميرم و شما نيز خواهيد مُرد، گويى مرا مى‏خوانند و من، پاسخ مى‏دهم. من در آنچه به سبب آن به سوى شما فرستاده شده‏ام و نيز در به يادگار نهادن كتاب و حجّت الهى، مسئول هستم، چنان كه شما هم مسئول هستيد. پس شما به خدايتان چه مى‏گوييد ؟». گفتند: مى‏گوييم: تو [پيام خدا را]رساندى و خيرخواهى كردى و كوشيدى. خداوند هم از طرف ما برترين پاداش را به تو بدهد.
پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله سپس به آنها فرمود: آيا گواهى نمى‏دهيد خدايى جز اللّه‏ نيست و من، فرستاده او به سوى شما هستم و بهشت و دوزخ و برانگيختن پس از مرگ، حقّ است ؟».
گفتند: به همه اينها گواهى مى‏دهيم. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «بار خدايا ! بر آنچه مى‏گويند، گواه باش. هان ! من، شما را گواه مى گيرم و شهادت مى‏دهم كه خداوند، سرور و سالار من است و من، سرور و سالار هر مسلمانى هستم و اين كه من نسبت به مؤمنان از خود ايشان سزاوارترم. آيا به اين جايگاه براى من اقرار داريد ؟ و آن را براى من گواهى مى‏دهيد ؟». گفتند: آرى. آن را براى تو گواهى مى‏دهيم. پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «هان ! هر كه من سرور و سالار اويم، على سرور و سالار اوست و او همين است». سپس پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله، دست على عليه‏السلام را گرفت و با دست خود بالا برد تا زير بغل آن دو، هويدا شد. سپس فرمود: «خدايا ! هر كه او را دوست مى‏دارد، دوست بدار و هر كه او را دشمن مى‏دارد، دشمن بدار. به يار او، يارى رسان و هر كه او را يارى نكرد، يارى‏اش مكن. هان ! من جلودار شما هستم و شما كنار حوض [كوثر] نزد من خواهيد آمد. حوض من در فردا، حوضى است كه پهناى آن، فاصله ميان بُصرا وصنعاست و به شمارِ اختران آسمان، جام‏هاى سيمين دارد. من فردا، هنگام آمدن به كنار حوض من از شما خواهم پرسيد: در آنچه امروز خدا را در آن بر شما گواه گرفتم، چه كرديد و پس از من شما با ثقلين چه كرديد ؟ پس بنگريد در نبودِ من، حقّم را در باره اين دو به هنگام ديدارم چگونه ادا مى‏كنيد ؟». گفتند: اى پيامبر خدا ! اين دو ثقل، كدام هستند ؟ فرمود: «اما ثقل اكبر، كتاب خداوند عز و جل است كه ريسمانى كشيده شده از خدا و من تا شماست كه يك سوى آن به دست خدا و سوى ديگرش به دست شماست. در آن، علم آنچه گذشته و آينده تا روز رستاخيز، آمده است و ثقل اصغر، همان هم‏پيمان قرآن است و آن، على بن ابى طالب است و خانواده او عليهم‏السلام و اين دو از يكديگر جدايى نپذيرند تا در كنار حوض [كوثر] نزد من آيند».
معروف بن خَرَّبوذ مى‏گويد: من اين سخن را بر ابو جعفر (امام باقر) عليه‏السلام عرضه كردم و او فرمود: «ابو طفيل، راست گفته است. ما اين سخن را در كتاب على عليه‏السلام يافته‏ايم و آن را مى‏شناسيم».


شناخت نامه حدیث - جلد اول
388

۴۳۶.الخصال عن عبد اللّه‏ بن سنان، عن معروف بن خرّبوذ، عن أبي الطفيل عامر بن واثلة، عن حذيفة بن أسيد الغفاري: لَمّا رَجَعَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله مِن حَجَّةِ الوَداعِ ونَحنُ مَعَهُ، أقبَلَ حَتَّى انتَهى إلَى الجُحفَةِ، فَأَمَرَ أصحابَهُ بِالنُّزولِ، فَنَزَلَ القَومُ مَنازِلَهُم، ثُمَّ نودِيَ بِالصَّلاةِ، فَصَلّى بِأَصحابِهِ رَكعَتَينِ، ثُمَّ أقبَلَ بِوَجهِهِ إلَيهِم فَقالَ لَهُم:
«إنَّهُ قَد نَبَّأَنِيَ اللَّطيفُ الخَبيرُ أنّي مَيِّتٌ وأَنَّكُم مَيِّتونَ، وكَأَنّي قَد دُعيتُ فَأَجَبتُ، وإنّي مَسؤولٌ عَمّا اُرسِلتُ بِهِ إلَيكُم، وعَمّا خَلَّفتُ فيكُم مِن كِتابِ اللّه‏ِ وحُجَّتِهِ، وأَنَّكُم مَسؤولونَ، فَما أنتُم قائِلونَ لِرَبِّكُم ؟».
قالوا: نَقولُ: قَد بَلَّغتَ ونَصَحتَ وجاهَدتَ فَجَزاكَ اللّه‏ُ عَنّا أفضَلَ الجَزاءِ.
ثُمَّ قالَ لَهُم: «أ لَستُم تَشهَدونَ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه‏ُ، وأَنّي رَسولُ اللّه‏ِ إلَيكُم، وأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ، وأنَّ النّارَ حَقٌّ، وأَنَّ البَعثَ بَعدَ المَوتِ حَقٌّ ؟!».
فَقالوا: نَشهَدُ بِذلِكَ.
قالَ: «اللّهُمَّ اشهَد عَلى ما يَقولونَ، ألا وإنّي اُشهِدُكُم أنّي أشهَدُ أنَّ اللّه‏َ مَولايَ وأَنَا مَولى كُلِّ مُسلِمٍ، وأَنَا أولى بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم، فَهَل تُقِرّونَ لي بِذلِكَ وتَشهَدونَ لي بِهِ ؟».
فَقالوا: نَعَم نَشهَدُ لَكَ بِذلِكَ.
فَقالَ: «ألا مَن كُنتُ مَولاهُ فَإِنَّ عَلِيّا مَولاهُ، وهُوَ هذا»، ثُمَّ أخَذَ بِيَدِ عَلِيٍّ عليه‏السلام فَرَفَعَها مَعَ يَدِهِ حَتّى بَدَت آباطُهُما، ثُمَّ قالَ: «اللّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ وَاخذُل مَن خَذَلَهُ، ألا وإنّي فَرَطُكُم وأَنتُم وارِدونَ عَلَيَّ الحَوضَ حَوضي غَدا، وهُوَ حَوضٌ عَرضُهُ ما بَينَ بُصرى۱ وصَنعاءَ، فيهِ أقداحٌ مِن فِضَّةٍ عَدَدَ نُجومِ السَّماءِ، ألا وإنّي سائِلُكُم غَدا ماذا صَنَعتُم فيما أشهَدتُ اللّه‏َ بِهِ عَلَيكُم في يَومِكُم هذا إذا وَرَدتُم عَلَيَّ حَوضي ؟ وماذا صَنَعتُم بِالثِّقلَينِ مِن بَعدي ؟ فَانظُروا كَيفَ تَكونونَ خَلَفتُموني فيهِما حينَ تَلقَوني ؟».
قالوا: وما هذانِ الثِّقلانِ يا رَسولَ اللّه‏ِ ؟
قالَ: «أمَّا الثِّقلُ الأَكبَرُ فَكِتابُ اللّه‏ِ عز و جل سَبَبٌ مَمدودٌ مِنَ اللّه‏ِ ومِنّي في أيديكُم، طَرَفُهُ بِيَدِ اللّه‏ِ وَالطَّرَفُ الآخَرُ بِأَيديكُم، فيهِ عِلمُ ما مَضى وما بَقِيَ إلى أن تَقومَ السّاعَةُ، وأَمَّا الثِّقلُ الأَصغَرُ فَهُوَ حَليفُ القُرآنِ، وهُوَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ وعِترَتُهُ عليهم‏السلام، وإنَّهُما لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَيَّ الحَوضَ».
قالَ مَعروفُ بنُ خَرَّبوذَ: فَعَرَضتُ هذَا الكَلامَ عَلى أبي جَعفَرٍ عليه‏السلام فَقالَ: صَدَقَ أبُو الطُّفَيلِ رحمه‏الله، هذَا الكَلامُ وَجَدناهُ في كِتابِ عَلِيٍّ عليه‏السلام وعَرَفناهُ.۲

1.. بُصرى : في موضعين ـ بالضمّ والقصر ـ أحدهما بالشام من أعمال دمشق ، وهي قصبة كورة حوران . والثانيّة : من قرى بغداد قرب عكبراء معجم البلدان : ج ۱ ص ۴۴۱ .

2.. الخصال : ص ۶۵ ح ۹۸ ، بحار الأنوار : ج ۳۷ ص ۱۲۱ ح ۱۵ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد اول
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 4957
صفحه از 501
پرینت  ارسال به