۴۳۶.الخصالـ به نقل از عبد اللّه بن سنان از معروف بن خَرّبوذ از ابوطفيل عامر بن واثله از حُذَيفة بن اُسيد غفارى ـ: چون پيامبر صلىاللهعليهوآله از حجّة الوداع، باز گشت و ما همراهش بوديم راه رفت تا به جُحْفه رسيد، سپس به ياران خود دستور داد كه اتراق كنند. آنها هم در آن جا خيمه زدند. نداى نماز، در داده شد و پيامبر صلىاللهعليهوآله، دو ركعت نماز را با ياران خود گزارد و آن گاه، بديشان روى كرد و فرمود: «خداوند لطيف خبير، مرا آگاهانيده است كه مىميرم و شما نيز خواهيد مُرد، گويى مرا مىخوانند و من، پاسخ مىدهم. من در آنچه به سبب آن به سوى شما فرستاده شدهام و نيز در به يادگار نهادن كتاب و حجّت الهى، مسئول هستم، چنان كه شما هم مسئول هستيد. پس شما به خدايتان چه مىگوييد ؟». گفتند: مىگوييم: تو [پيام خدا را]رساندى و خيرخواهى كردى و كوشيدى. خداوند هم از طرف ما برترين پاداش را به تو بدهد.
پيامبر صلىاللهعليهوآله سپس به آنها فرمود: آيا گواهى نمىدهيد خدايى جز اللّه نيست و من، فرستاده او به سوى شما هستم و بهشت و دوزخ و برانگيختن پس از مرگ، حقّ است ؟».
گفتند: به همه اينها گواهى مىدهيم. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «بار خدايا ! بر آنچه مىگويند، گواه باش. هان ! من، شما را گواه مى گيرم و شهادت مىدهم كه خداوند، سرور و سالار من است و من، سرور و سالار هر مسلمانى هستم و اين كه من نسبت به مؤمنان از خود ايشان سزاوارترم. آيا به اين جايگاه براى من اقرار داريد ؟ و آن را براى من گواهى مىدهيد ؟». گفتند: آرى. آن را براى تو گواهى مىدهيم. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «هان ! هر كه من سرور و سالار اويم، على سرور و سالار اوست و او همين است». سپس پيامبر صلىاللهعليهوآله، دست على عليهالسلام را گرفت و با دست خود بالا برد تا زير بغل آن دو، هويدا شد. سپس فرمود: «خدايا ! هر كه او را دوست مىدارد، دوست بدار و هر كه او را دشمن مىدارد، دشمن بدار. به يار او، يارى رسان و هر كه او را يارى نكرد، يارىاش مكن. هان ! من جلودار شما هستم و شما كنار حوض [كوثر] نزد من خواهيد آمد. حوض من در فردا، حوضى است كه پهناى آن، فاصله ميان بُصرا وصنعاست و به شمارِ اختران آسمان، جامهاى سيمين دارد. من فردا، هنگام آمدن به كنار حوض من از شما خواهم پرسيد: در آنچه امروز خدا را در آن بر شما گواه گرفتم، چه كرديد و پس از من شما با ثقلين چه كرديد ؟ پس بنگريد در نبودِ من، حقّم را در باره اين دو به هنگام ديدارم چگونه ادا مىكنيد ؟». گفتند: اى پيامبر خدا ! اين دو ثقل، كدام هستند ؟ فرمود: «اما ثقل اكبر، كتاب خداوند عز و جل است كه ريسمانى كشيده شده از خدا و من تا شماست كه يك سوى آن به دست خدا و سوى ديگرش به دست شماست. در آن، علم آنچه گذشته و آينده تا روز رستاخيز، آمده است و ثقل اصغر، همان همپيمان قرآن است و آن، على بن ابى طالب است و خانواده او عليهمالسلام و اين دو از يكديگر جدايى نپذيرند تا در كنار حوض [كوثر] نزد من آيند».
معروف بن خَرَّبوذ مىگويد: من اين سخن را بر ابو جعفر (امام باقر) عليهالسلام عرضه كردم و او فرمود: «ابو طفيل، راست گفته است. ما اين سخن را در كتاب على عليهالسلام يافتهايم و آن را مىشناسيم».