۴۲۴.المحدّث الفاصلـ به نقل از عبد اللّه بن عمرو ـ: مردمى نزد پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله بودند و من هم با آنها و كوچكترينشان بودم. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «هر كس عامدانه بر من دروغ بندد، بايد جايگاهش را از آتش برگيرد. هنگامى كه مردم بيرون آمدند، به آنها گفتم: چگونه از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله حديث نقل مىكنيد، در حالى كه شنيديد چه گفت و با اين حال، در نقل حديث از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله، با چنين جدّيتى مىكوشيد. آنها خنديدند و گفتند: اى برادزاده ! هر چه از او مىشنويم، [مىنويسيم و] نزد ما در يك كتاب است.
۴۲۵.الإصابةـ به نقل از عمر ـ: نامهاى به پيامبر صلىاللهعليهوآله نوشته شد. به عبد اللّه بن اَرقَم زهرى فرمود: «از سوى من، پاسخ اينها را بده». عبد اللّه، نامه را گرفت و پاسخشان را نوشت. آن گاه، آن را آورد و بر پيامبر صلىاللهعليهوآله عرضه كرد. پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: «درست انجام دادهاى».
۴۲۶.صحيح البخارىـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: هيچ يك از ياران پيامبر صلىاللهعليهوآله، بيشتر از من از ايشان حديث نقل نكرد، جز عبد اللّه بن عمرو كه او مىنوشت و من نمىنوشتم.
۴۲۷.صحيح البخارىـ به نقل از ابو هُرَيره ـ: هنگامى كه خداوند، مكّه را براى پيامبرش گشود، ايشان، ميان مردم ايستاد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «خداوند، [اصحابِ]فيل را از مكّه، باز داشت و پيامبرش و مؤمنان را بر آن چيره كرد. آن، براى كسى پيش از من، حلال نبود و براى من نيز ساعتى از روز، حلال شد و پس از من نيز براى كسى حلال نخواهد بود...».
ابو شاه ـ مردى از يمن ـ برخاست و گفت: اى پيامبر خدا ! [اين سخن را]براى من بنويسيد. پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: «براى ابو شاه بنويسيد».