۳۵۹.الغيبة، نعمانى ـ به نقل از ابو بصير ـ: امام باقر عليهالسلام فرمود: «رازى است كه خداوند به جبرئيل سپرد و جبرئيل به محمّد و محمّد به على و على به هر كس كه خداوند خواسته، يكى از پى ديگرى سپرده است و شما از آن در كوچه و بازار، سخن مىگوييد !».
۳۶۰.امام رضا عليهالسلام: اگر علما (ائمه) كسانى را مىيافتند كه [اسرار را] برايشان بگويند و آنها رازدارى كنند، قطعا مىگفتند و حكمت را بيان مىكردند ؛ امّا خداى عز و جل شما را به فاش ساختن آزمايش كرده است [و رازدار نيستيد]. شما مردمى هستيد كه در دلهايتان، دوستمان داريد ؛ ولى كردارتان خلاف آن است.
۳۶۱.رجال الكشّىـ به نقل از جابر [جعفى] ـ: جوان بودم كه نزد ابو جعفر [امام باقر] عليهالسلام رفتم. ايشان فرمود: «تو كيستى ؟». گفتم: از اهل كوفهام. فرمود: «از چه قبيلهاى ؟». گفتم: از جُعْفيان. فرمود: «چه چيزى تو را بدين جا آورده است ؟». گفتم: جستجوى علم. فرمود: «از چه كسى ؟». گفتم: از شما. فرمود: «اگر كسى از تو پرسيد: "از كجا هستى ؟"، بگو از اهل مدينهام». گفتم: پيش از هر چيز، همين را از تو بپرسم كه براى من، رواست دروغ بگويم ؟ فرمود: «اين، دروغ نيست. هر كس در هر شهرى باشد، از اهالى آنجاست تا آن كه بيرون رود».
سپس نوشتهاى به من داد و فرمود: «اگر پيش از هلاكت اُمويان، از آن سخن بگويى، لعنت من و لعنت پدرانم بر تو باد و اگر پس از هلاكت امويان، چيزى را از آن كتمان كردى، باز هم لعنت من و پدرانم بر تو باد !». آن گاه، نوشتهاى ديگر به من سپرد و سپس فرمود: «اين را [هم] بگير. براى هميشه، اگر چيزى از آن بازگو كنى، لعنت من و پدرانم بر تو باد!».