ممكن است ميزان وثوق به خبر را كاهش دهند.
طبيعى است كه اعتماد انسان به گفتار كودك نابالغ غير مميز، كمتر از فرد بالغ عاقل است اگر چه گاه و در برخى موارد ممكن است اعتماد به كودكى كه در بيان مشاهدات خود دوستى، دشمنى و تمايلات حسابگرانه ندارد، بيش از انسانهاى حسابگرى باشد كه در گفتار خود معيارهاى غير واقعى را درنظر گرفته و متن خبر را مطابق با منافع خود توضيح داده و تشريح مىكنند.
۲. اعتماد به قول فرد غير مسلمان در معارف دينى، به گونه متعارف، اعتمادزا و اعتمادبخش نيست، ولى اگر قرائنى بر واقع نمايى آن باشد، مشكلى در پذيرش آن نيست.
۳. عقل، به عنوان شرط اطمينانبخش در وثاقت راوى مورد توجه است. روشن است كه سخن ديوانه و مجنون، وثوق ايجاد نمىكند. البته كاستى عقل، بازه گستردهاى دارد كه برخى از موارد آن آسيبى به گزارش وارد نمىكند و در نتيجه سخن فرد پذيرفتنى خواهد بود.
۴. شرط ايمان به معناى شيعه بودن راوى است و مطابق با معيارهاى پيشگفته در اين نوشتار، شرط اساسى در پذيرش خبر نيست. اگر چه در مباحث خاص و اختلافى ميان مذاهب، اعتماد به قول غير شيعه به ويژه آن گاه كه مخالف معتقدات شيعه باشد با سيره عقلا موافق نيست. ولى اين نكته به سبب قرينه موجود بر عدم وثوق در اين روايت است، نه آن كه شرط اساسى در عدم پذيرش همه اخبار افراد غير شيعه باشد.
۵. تنها شرط قابل توجه و اعتنا در اين مجموعه، شرط ضابط بودن راوى است. يعنى شنونده، سخن امام عليهالسلام يا راوى پيشين را دقيق و كامل دريافت كرده و دقيق و كامل به مخاطب پس از خود انتقال داده، داراى حافظه متعارف، خوب و به دور از فراموشى بوده و اوهام و تصورات خود را به ديگران منتقل نكرده است. اين شرط به گونه متعارف، در افراد جامعه وجود دارد، ولى اگر احراز شود كه فردى، ضابط و