۸۷۱.الأمالى، طوسى ـ به نقل از محمّد بن احمد بن عبيد اللّه منصورى ـ: عموى پدرم، ابو موسى عيسى بن احمد بن عيسى بن منصور، برايمان نقل كرد كه من، دوست صميمى على بن محمّد [امام هادى] عليهماالسلام بودم. و از او فراوان نقل مىكرد. از جمله آن كه برايمان گفت: على بن محمّد [امام هادى] عليهماالسلام، برايمان نقل كرد: «پدرم محمّد بن على (امام جواد عليهالسلام)، برايم گفت كه پدرم على بن موسى، برايم گفت كه پدرم موسى بن جعفر، برايم گفت كه پدرم جعفر بن محمّد، برايم گفت كه پدرم محمّد بن على، برايم گفت كه پدرم على بن حسين، برايم گفت كه پدرم حسين بن على، برايم گفت كه پدرم: امير مؤمنان، ـ درودهاى خداوند بر ايشان باد ـ برايم گفت كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله به من فرمود ـ و گر نه [دو گوش من] ناشنوا باشند ـ: "اى على ! دوستدار تو، دوستدار من و دشمن تو، دشمن من است"».
۸۷۲.مروج الذهبـ به نقل از ابو دِعامه ـ: در بيمارى امام هادى عليهالسلام كه بر اثر آن در آن سال از دنيا رفت، به عيادت ايشان رفتم. چون خواستم ايشان را ترك كنم، به من فرمود: «اى ابو دِعامه ! حقّ تو [بر ما]واجب گشت. آيا حديثى برايت نگويم كه شادمانت سازد ؟».
گفتم: چهقدر محتاج آنم، اى فرزند پيامبر خدا !
فرمود: «پدرم محمّد بن على، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم على بن موسى، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم موسى بن جعفر، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم جعفر بن محمّد، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم محمّد بن على، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم على بن حسين، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم حسين بن على، برايم نقل كرد و گفت كه پدرم على بن ابى طالب عليهمالسلام، برايم نقل كرد و گفت كه پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: "بنويس، اى على !". گفتم: چه بنويسم ؟ فرمود: "بنويس: به نام خداى مهرگستر مهربان. ايمان، چيزى است كه در دلها، جاى گيرد و كردار، آن را تأييد كند و اسلام، چيزى است كه بر زبان، جارى شود و زناشويى با آن، روا گردد"».
گفتم: اى پسر پيامبر خدا ! به خدا سوگند كه نمىدانم كداميك از اين دو، نيكوتر است: خود حديث يا سند آن ؟
فرمود: «اين حديث، در كتابى نوشته شده كه به خطّ على بن ابى طالب و با املاى پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله است و ما آن را پسر از پدر، به ارث مىبريم».