۷۹۰.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد ـ به نقل از ابو جعفر اِسكافى ـ: روايت شده است كه معاويه، به سَمُرة بن جُندَب، ۱۰۰ هزار درهم داد تا وى روايت كند كه اين آيه، در باره على بن ابى طالب، نازل شده است: «و از ميان مردم، كسى است كه در زندگى اين دنيا، سخنش تو را به تعجّب وا مىدارد و خدا را بر آنچه در دل دارد، گواه مىگيرد، حال آن كه او سختترينِ دشمنان است و چون برگردد [يا راستى يابد]، كوششى مىكند كه در زمين، فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند، تباهكارى را دوست نمىدارد». نيز [روايت كند كه]اين آيه، در باره ابن ملجم نازل شده است: «و از ميان مردم، كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مىفروشد» ؛ ولى وى نپذيرفت. ۲۰۰ هزار درهم داد، نپذيرفت. ۳۰۰ هزار درهم داد، نپذيرفت. ۴۰۰ هزار درهم بخشيد، قبول كرد و آن را روايت كرد !
۷۹۱.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد ـ به نقل از اَعمَش ـ: ابو هُرَيره، وقتى كه در عام الجماعه،۱ همراه معاويه به عراق آمد، به مسجد كوفه در آمد و هنگامى كه فراوانىِ استقبال كنندگان را ديد، روى دو زانوى خود نشست و آن گاه، چند بار روى طاسىِ سرش زد و گفت: اى مردم عراق ! آيا مىپنداريد كه من بر خداوند و بر پيامبرِ او دروغ مىبندم و خودم را در دوزخ مىسوزانم ؟ به خدا سوگند، از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله شنيدم كه مىفرمود: «هر پيامبرى، حرمى دارد و حرم من در مدينه، ميان كوه عير۲ و كوه ثَور۳ است. هر كس در آنجا بدعتى بگذارد، بر او نفرين خدا و فرشتگان و همه مردم باد !» و من گواهى مىدهم كه على، در آن جا بدعت گذاشت.
هنگامى كه سخن وى به گوش معاويه رسيد، به وى جايزه داد، احترامش كرد و او را به زمامدارى مدينه، منصوب كرد.