255
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۷۲۴.الكافىـ به نقل از معلّى بن خُنيس ـ: به امام صادق عليه‏السلام گفتم: هر گاه حديثى از امامِ قبلى آمد و حديثى [مخالف آن]از امام بعدى، به كدام‏يك عمل كنيم ؟ فرمود: «به آن (يكى از آن دو، يا دومى)، عمل كنيد تا اين كه از امام زنده، حديثى در آن باب به شما برسد و چون حديثى از امام زنده به شما رسيد، به گفته او عمل كنيد». امام صادق عليه‏السلام، سپس فرمود: «به خدا سوگند كه ما هرگز، شما را در تنگنا قرار نمى‏دهيم».
در حديثى ديگر آمده است: «به جديدتر، عمل كنيد».

د ـ عمل به مرجِّحات

۷۲۵.الكافىـ به نقل از عمر بن حنظله ـ: از امام صادق عليه‏السلام پرسيدم: دو نفر از همكيشان ما در باره بدهى يا ميراثى با هم اختلاف پيدا مى‏كنند و دعواى خود را نزد سلطان و قاضيان مى‏برند. آيا اين كار، رواست ؟ فرمود: «هر كس دعواى خود را، به حق يا باطل، نزد آنان ببرَد، دعوا نزد طاغوت برده است و آنچه طاغوت به نفع او حكم دهد، در واقع، مال حرام است، اگر چه حقّ مسلّم او باشد ؛ زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته است، در حالى كه خداوند، دستور داده است به او كفر ورزيده شود. مى‏فرمايد: «مى‏خواهند داورى ميان خود را به نزد طاغوت برَند با آن كه قطعا فرمان يافته‏اند كه به او كافر شوند». گفتم: پس، آن دو چه كنند ؟
فرمود: «يك نفر از خودتان را كه راوى حديث ماست و در حلال و حرام ما صاحب‏نظر است و احكام ما را مى‏داند، پيدا كنند و او را داور قرار دهند ؛ چرا كه من، او را بر شما داور قرار داده‏ام. اگر او طبق حكم ما حكم داد و از او نپذيرفتند، در حقيقت، به حكم خدا، بى‏اعتنايى كرده و ما را رد كرده‏اند و كسى كه ما را رد كند، خدا را رد كرده است و او در مرز شرك ورزيدن به خداست».
گفتم: اگر هر يك از طرفين دعوا، مردى از ياران ما را انتخاب كرد و هر دو رضايت دادند كه آن دو نفر در باره آنها نظر دهند و آن دو شخص، دو حكم مختلف صادر كردند و هر كدام براى اثبات رأى خود، حديثى متفاوت با ديگرى از شما نقل كرد، تكليف چيست ؟ فرمود: «حكم، حكمى است كه شخص عادل‏تر و فقيه‏تر و راست‏گوتر در حديث و پارساتر، صادر كرده است و به حكمى كه ديگرى داده، اعتنا نشود». گفتم: هر دوى آنها، عادل و مورد تأييد ياران ما هستند و هيچ‏يك از آن دو، بر ديگرى ترجيح ندارد. فرمود: «به روايتى كه بر اساس آن حكم صادر كرده‏اند، نظر شود. اگر مورد اجماع يارانت بود، به آن حكم ما عمل شود و آن را كه شاذ و نزد يارانت، مشهور نيست، رها كنند ؛ زيرا در حديثى كه مورد اجماع باشد، ترديد نيست. در حقيقت، كارها، سه گونه‏اند: آن كه درست بودن آن، روشن است و بايد از آن پيروى شود ؛ كارى كه باطل بودن آن، روشن است و بايد از آن دورى شود ؛ و كار مشكل و مبهم كه بايد علم آن را به خدا و پيامبرش ارجاع داد. پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «حلالى روشن، وجود دارد و حرامى روشن. در اين ميان، امورى هم مُشتَبَه [و مبهم]هستند. پس كسى كه شبهات را رها كند، از حرام‏ها نجات يابد و هر كه شبهات را بگيرد، مرتكب محرّمات گردد و ندانسته، به هلاكت در افتد». گفتم: اگر هر دو خبرِ رسيده، از شما مشهور باشد و افراد موثّق، آن دو را از شما روايت كرده باشند ؟ فرمود: «نظر شود هر كدام كه حكمش مطابق با حكم قرآن و سنّت و مخالف نظر غير شيعه باشد، به آن عمل شود و آن كه حكمش مخالف حكم قرآن و سنّت و سازگار با حكم و نظر عامّه باشد، رها گردد».
گفتم: فدايت گردم ! بفرماييد كه اگر دو فقيه، حكم مسئله را از قرآن و سنّت به دست آورده باشند، امّا يكى از دو خبر را سازگار با [نظر] غير شيعه و ديگرى را مخالف آنها يافتيم، به كدام خبر عمل شود؟ فرمود: «آن كه مخالف [نظر]غير شيعه است، حقّ است». گفتم: فدايت گردم ! اگر هر دو خبر، سازگار با آن دو۱ باشد ؟ فرمود: «خبرى كه حاكمان و قاضيان ايشان به آن گرايش بيشترى نشان مى‏دهند، رها گردد و به ديگرى عمل شود». گفتم: اگر حاكمان آنها، با هر دو خبر، نظر موافق داشتند ؟ فرمود: «در اين صورت، دست نگه دار تا امامت را ديدار كنى ؛ زيرا درنگ كردن در هنگام شبهات، بهتر از افكندن خود در مهلكه‏هاست».

1.ضميرِ «آن دو» به قرآن و غير شيعه بر مى‏گردد يا به دو فرقه از آنها، به طورى كه هر خبرى سازگار با نظر يك فرقه آنها باشد .


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
254

۷۲۴.الكافي عن المعلّى بن خنيس: قُلتُ لِأَبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: إذا جاءَ حَديثٌ عَن أوَّلِكُم وحَديثٌ عَن آخِرِكُم بِأَيِّهِما نَأخُذُ ؟ فَقالَ: خُذوا بِهِ حَتّى يَبلُغَكُم عَنِ الحَيِّ، فَإِن بَلَغَكُم عَنِ الحَيِّ فَخُذوا بِقَولِهِ، قالَ: ثُمَّ قالَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: إنّا وَاللّه‏ِ لا نُدخِلُكُم إلاّ فيما يَسَعُكُم. وفي حَديثٍ آخَرَ: خُذوا بِالأَحدَثِ.۱

۴ ـ الأَخذُ بِالمُرَجِّحاتِ

۷۲۵.الكافي عن عمر بن حنظلة: سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: عَن رَجُلَينِ مِن أصحابِنا بَينَهُما مُنازَعَةٌ في دَينٍ أو ميراثٍ فَتَحاكَما إلَى السُّلطانِ وإلَى القُضاةِ، أيَحِلُّ ذلِكَ ؟
قالَ: مَن تَحاكَمَ إلَيهِم في حَقٍّ أو باطِلٍ فَإِنَّما تَحاكَمَ إلَى الطّاغوتِ، وما يَحكُمُ لَهُ فَإِنَّما يَأخُذُ سُحتا، وإن كانَ حَقّا ثابِتا لَهُ ؛ لِأَ نَّهُ أخَذَهُ بِحُكمِ الطّاغوتِ، وقَد أمَرَ اللّه‏ُ أن يَكفُرَ بِهِ، قالَ اللّه‏ُ تَعالى: «يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُوا بِهِ»۲.
قُلتُ: فَكَيفَ يَصنَعانِ ؟
قالَ: يَنظُرانِ إلى مَن كانَ مِنكُم مِمَّن قَد رَوى حديثَنا ونَظَرَ في حَلالِنا وحَرامِنا وعَرَفَ أحكامَنا، فَليَرضَوا بِهِ حَكَما، فَإِنّي قَد جَعَلتُهُ عَلَيكُم حاكِما، فَإِذا حَكَمَ بِحُكمِنا فَلَم يَقبَلهُ مِنهُ فَإِنَّمَا استَخَفَّ بِحُكمِ اللّه‏ِ وعَلَينا رَدَّ، وَالرّادُّ عَلَينَا الرّادُّ عَلَى اللّه‏ِ، وهُوَ عَلى حَدِّ الشِّركِ بِاللّه‏ِ.
قُلتُ: فَإِن كانَ كُلُّ رَجُلٍ اختارَ رَجُلاً مِن أصحابِنا فَرَضِيا أن يَكونَا النّاظِرَينِ في حَقِّهِما، وَاختَلَفا فيما حَكَما وكِلاهُمَا اختَلَفا في حَديثِكُم ؟
قالَ: الحُكمُ ما حَكَمَ بِهِ أعدَلُهُما وأَفقَهُهُما وأَصدَقُهُما فِي الحَديثِ وأَورَعُهُما ولا يُلتَفَتُ إلى ما يَحكُمُ بِهِ الآخَرُ ؟
قالَ: قُلتُ: فَإِنَّهُما عَدلانِ مَرضِيّانِ عِندَ أصحابِنا لا يُفَضَّلُ واحِدٌ مِنهُما عَلَى الآخَرِ ؟
قالَ: فَقالَ: يُنظَرُ إلى ما كانَ مِن رِوايَتِهِم عَنّا في ذلِكَ الَّذي حَكَما بِهِ المُجمَعُ عَلَيهِ مِن أصحابِكَ، فَيُؤخَذُ بِهِ مِن حُكمِنا ويُترَكُ الشّاذُّ الَّذي لَيسَ بِمَشهورٍ عِندَ أصحابِكَ ؛ فَإِنَّ المُجمَعَ عَلَيهِ لا رَيبَ فيهِ، وإنَّمَا الاُمورُ ثَلاثَةٌ: أمرٌ بَيِّنٌ رُشدُهُ فَيُتَّبَعُ، وأَمرٌ بَيِّنٌ غَيُّهُ فَيُجتَنَبُ، وأَمَرٌ مُشكِلٌ يُرَدُّ عِلمُهُ إلَى اللّه‏ِ وإلى رَسولِهِ، قالَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله: حَلالٌ بَيِّنٌ وحَرامٌ بَيِّنٌ وشُبُهاتٌ بَينَ ذلِكَ، فَمَن تَرَكَ الشُّبُهاتِ نَجا مِنَ المُحَرَّماتِ، ومَن أخَذَ بِالشُّبُهاتِ ارتَكَبَ المُحَرَّماتِ وهَلَكَ مِن حَيثُ لا يَعلَمُ.
قُلتُ: فَإِن كانَ الخَبَرانِ عَنكُما مَشهورَينِ قَد رَواهُمَا الثِّقاتُ عَنكُم ؟
قالَ: يَنظُرُ فَما وافَقَ حُكمُهُ حُكمَ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ وخالَفَ العامَّةَ فَيُؤخَذُ بِهِ، ويُترَكُ ما خالَفَ حُكمُهُ حُكمَ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ ووافَقَ العامَّةَ.
قُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، أرَأَيتَ إن كانَ الفَقيهانِ عَرَفا حُكمَهُ مِنَ الكِتابِ وَالسُّنَّةِ، ووَجَدنا أحَدَ الخَبَرَينِ مُوافِقا لِلعامَّةِ وَالآخَرَ مُخالِفا لَهُم، بِأَيِّ الخَبَرَينِ يُؤخَذُ ؟ قالَ: ما خالَفَ العامَّةَ فَفيهِ الرَّشادُ. فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، فَإِن وافَقَهُمَا الخَبَرانِ جَميعا ؟ قالَ: يُنظَرُ إلى ما هُم إلَيهِ أميَلُ، حُكّامُهُم وقُضاتُهُم فَيُترَكُ، ويُؤخَذُ بِالآخَرِ. قُلتُ:
فَإِن وافَقَ حُكّامُهُمُ الخَبَرَينِ جَميعا ؟
قالَ: إذا كانَ ذلِكَ فَأَرجِهِ حَتّى تَلقى إمامَكَ، فَإِنَّ الوُقوفَ عِندَ الشُّبُهاتِ خَيرٌ مِنَ الاِقتِحامِ فِي الهَلَكاتِ.۳

1.. الكافي : ج ۱ ص ۶۷ ح ۹ ، مختصر بصائر الدرجات : ص ۹۴ عن داود بن فرقد نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۲۷ ح ۸ .

2.. النساء : ۶۰ .

3.. الكافي : ج ۱ ص ۶۷ ح ۱۰ ، تهذيب الأحكام : ج ۶ ص ۳۰۱ ح ۸۴۵ ، كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۳ ص ۹ ح ۳۲۳۳ كلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲ ص ۲۲۰ ذيل ح ۱ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3380
صفحه از 501
پرینت  ارسال به