119
شناخت نامه حدیث - جلد دوم

۵۷۴.الكافىـ به نقل از ابو عمرو مُتطبّب ـ: كتاب ظريف بن ناصح۱ را در موضوع ديات، بر امام صادق عليه‏السلام عرضه كردم.

۵۷۵.الأمالى، طوسى ـ به نقل از حنان بن سُدَير ـ: من و پدرم، با مردى از نسل ابو لهب به نام عبيد اللّه‏ بن ابراهيم مواجه شديم. او ما را صدا زد و گفت: اى ابو فضل ! اين مرد، از امام باقر عليه‏السلام حديثى برايتان نقل مى‏كند و نام او، همان گونه كه در آخر حديث، از او نام برد، سُدَيف است هر چند اين‏جا نام او را نگفت [بلكه من اينجا مى‏گويم].
ما به او نزديك شديم و به او سلام كرديم و نواده ابو لهب به او گفت: حديث را بگو. او گفت: محمّد بن على باقر ـ كه هيچ يك از خاندان محمّد را نديدم كه همسنگ او باشد ـ از جابر بن عبد اللّه‏ انصارى برايم نقل كرد كه پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و بر منبر رفت و مهاجران و انصار، براى نماز، جمع شدند. آن گاه فرمود: «اى مردم ! هر كه ما اهل بيت را دشمن بدارد، خداوند، او را يهودى محشور مى‏كند».
جابر مى‏گويد: من برخاستم و گفتم: اى پيامبر خدا ! اگر چه شهادت دهد كه معبودى جز خداى يكتا نيست و تو پيامبر خدا هستى ؟
فرمود: «آرى ؛ اگر چه شهادت دهد. او با شهادت دادن [به يگانگى خدا و رسالت من]، فقط سبب مى‏شود كه خونش ريخته نشود يا با دست خود و ذليلانه، جزيه ندهد».
سپس فرمود: «اى مردم ! هر كس ما اهل بيت را دشمن بدارد، خداوند در روز قيامت، او را يهودى محشور مى‏كند و اگر به زمان دجّال برسد، به او ايمان مى‏آورد و اگر آن زمان را درك نكند، از گورش بر انگيخته مى‏گردد تا به او ايمان بياورد. همانا پروردگارم عز و جل، در ميان [آفرينش] گلِ [آدمى] امّت مرا برايم مجسّم ساخت و نام همه افراد امّتم را به من آموخت ـ همان گونه كه همه نام‏ها را به آدم، آموخت ـ. سپس پرچمداران، از برابر من گذشتند و من، براى على و شيعيان او آمرزش طلبيدم».
حنان گفت: پدرم به من گفت: اين حديث را بنويس و من نوشتم. فردا به جانب مدينه حركت كرديم و رسيديم و نزد امام صادق عليه‏السلام رفتيم. من به ايشان گفتم: فدايت شوم ! مردى از مكّيان به نام سُدَيف، حديثى از پدرتان به من گفته است. فرمود: «آن را حفظ دارى ؟». گفتم: مكتوبش كرده‏ام. فرمود: «آن را بياور». من آن را به ايشان عرضه كردم. چون به جمله «در آن هنگام كه گِلِ آدميان را مى‏سرشتند، خداوند، امّت مرا برايم مجسّم ساخت و نام همه افراد امّتم را به من آموخت، همان گونه كه همه نام‏ها را به آدم عليه‏السلام، تعليم داد» رسيد، فرمود: «اى سُدَير ! چه هنگام، اين حديث را از قول پدرم برايت نقل كرد ؟». گفتم: هفت روز است كه روايت او را از پدرتان شنيده‏ام. فرمود: «من فكر مى‏كردم كه اين حديث، از دهان پدرم براى هيچ كسى بيرون نيامده است».

1.كتابى كه اكنون با نام كتاب ديات ظريف بن ناصح شهرت يافته است در حقيقت روايتى بلند در باره ديه جراحت‏ها و شكستگى استخوان به نقل از امير المؤمنين عليه‏السلام است كه در اختيار پزشكى با نام ابو عمرو متطبب قرار گرفته و او به سبب تخصص خود، ظرافت‏ها و ريزه‏كارى‏هايى در آن يافته است كه فهم آنها براى ديگران دشوار بوده است. اين نوشته توسط او بر امام صادق عليه‏السلام عرضه شده و پس از تأييد ايشان آن را براى شاگردان خود نقل كرده است. ظريف بن ناصح آن را از شاگرد او با نام عبداللّه‏ بن ايوب شنيده و منتشر كرده است. به سبب شهرت ظريف بن ناصح، اين نوشته به نام او مشهور شده و بر امامان ديگر نيز عرضه شده است.


شناخت نامه حدیث - جلد دوم
118

۵۷۴.الكافي عن أبي عمرو المتطبّب: عَرَضتُ هذَا الكِتابَ۱ عَلى أبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام.۲

۵۷۵.الأمالي للطوسي عن حنان بن سدير: مَرَرتُ أنَا وأَبي بِرَجُلٍ مِن وُلدِ أبي لَهَبٍ يُقالُ لَهُ: عُبَيدُ اللّه‏ِ بنُ إبراهيمَ، فَناداني: يا أبَا الفَضلِ! هذَا الرَّجُلُ يُحَدِّثُكَ ـ وذَكَرَ اسمَ المُحَدِّثِ وهُوَ سُدَيفٌ في آخِرِ الحَديثِ ولَم يَذكُرهُ هاهُنا ـ عَن أبي جَعفَرٍ، فَقَرُبنا مِنهُم وسَلَّمنا عَلَيهِم.
فَقالَ لَهُ: حَدِّثهُ.
فَقالَ: حَدَّثَني مُحَمَّدُ بنُ عَلِيٍّ الباقِرُ ـ وما رَأَيتُ مُحَمَّدِيّا قَطُّ يَعدِلُهُ ـ عَن جابِرِ بنِ عَبدِ اللّه‏ِ الأَنصارِيِّ، قالَ:
أقبَلَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله حَتّى صَعِدَ المِنبَرَ وَاجتَمَعَ المُهاجِرونَ وَالأَنصارُ فِي الصَّلاةِ، فَقالَ: «أيُّهَا النّاسُ ! مَن أبغَضَنا أهلَ البَيتِ بَعَثَهُ اللّه‏ُ يَهودِيّا»، قالَ جابِرٌ: فَقُمتُ إلَيهِ فَقُلتُ: يا رَسولَ اللّه‏ِ ! وإن شَهِدَ أن لا إلهَ إلاَّ اللّه‏ُ وأَنَّكَ رَسولُ اللّه‏ِ ؟ قالَ: «نَعَم وإن شَهِدَ، إنَّمَا احتَجَزَ بِذلِكَ مِن أن يُسفَكَ دَمُهُ أو يُؤَدِّيَ الجِزيَةَ عَن يَدٍ وهُوَ صاغِرٌ».
ثُمَّ قالَ: «أيُّهَا النّاسُ ! مَن أبغَضَنا أهلَ البَيتِ بَعَثَهُ اللّه‏ُ يَومَ القِيامَةِ يَهودِيّا، وإن أدرَكَ الدَّجّالَ آمَنَ بِهِ، وإن لَم يُدرِكهُ بُعِثَ مِن قَبرِهِ حَتّى يُؤمِنَ بِهِ، إنَّ رَبّي عز و جل مَثَّلَ لي اُمَّتي فِي الطّينِ، وعَلَّمَني أسماءَ اُمَّتي كَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها، فَمَرَّ بي أصحابُ الرّاياتِ فَاستَغفَرتُ لِعَلِيٍّ وشيعَتِهِ».
قالَ حَنانٌ: وقالَ لي أبي: اُكتُب هذَا الحَديثَ، فَكَتَبتُهُ.
وخَرَجنا مِن غَدٍ إلَى المَدينَةِ، فَقَدِمنا فَدَخَلنا عَلى أبي عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام، فَقُلتُ لَهُ: جُعِلتُ فِداكَ، إنَّ رَجُلاً مِنَ المَكِّيّينَ يُقالُ لَهُ: سُدَيفٌ حَدَّثَني عَن أبيكَ بِحَديثٍ، فَقالَ: وتَحفَظُهُ ؟ فَقُلتُ: كَتَبتُهُ، قالَ: فَهاتِهِ، فَعَرَضتُهُ عَلَيهِ، فَلَمَّا انتَهى إلى: «مَثَّلَ لي اُمَّتي فِي الطّينِ وعَلَّمَني أسماءَ اُمَّتي كَما عَلَّمَ آدَمَ الأَسماءَ كُلَّها»، قالَ أبو عَبدِ اللّه‏ِ عليه‏السلام: يا سُدَيرُ ! مَتى حَدَّثَكَ بِهذا عَن أبي ؟ قُلتُ: اليَومَ السّابِعَ مُنذُ سَمِعناهُ مِنهُ يَرويهِ عَن أبيكَ، فَقالَ: قَد كُنتُ أرى أنَّ هذَا الحَديثَ لا يَخرُجُ عَن أبي إلى أحَدٍ.۳

1.. يعني كتاب ظريف في الديات .

2.. الكافي : ج ۷ ص ۳۲۴ ذيل ح ۹ و ص ۳۳۰ ح ۲ ، تهذيب الأحكام : ج ۱۰ ص ۱۶۹ ح ۶۶۸ وليس فيهما «هذا الكتاب» و ص ۲۵۸ ح ۱۰۱۹ وفيه «هذه الرواية» بدل «هذا الكتاب» ، وسائل الشيعة : ج ۱۸ ص ۶۰ ح ۳۳۲۶۱ .

3.. الأمالي للطوسي : ص ۶۴۸ ح ۱۳۴۷ ، بحار الأنوار : ج ۲۷ ص ۱۳۵ ح ۱۳۲ وراجع الأمالي للمفيد : ص ۱۲۶ ح ۴ .

  • نام منبع :
    شناخت نامه حدیث - جلد دوم
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری با همکاری جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1397
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3684
صفحه از 501
پرینت  ارسال به