۱۶.علل الشرائع - به نقل از اسحاق بن عمّار - : از امام كاظم عليه السلام پرسيدم: چگونه نماز، يك ركعت و دو سجده شد؟ و چگونه دو سجده و دو ركعت نشد؟
فرمود: «هنگامى كه از چيزى پرسيدى، دلت را از چيزهاى ديگر خالى كن تا بفهمى. نخستين نمازى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله خواند، در آسمانها و در پيشگاه خداى - تبارك و تعالى - و جلوى عرش خداى عزّ وجلّ بود. اين گونه بود كه شبى او را به نزد عرش خداى - تبارك و تعالى - بردند و خدا خود را بر او تجلّى داد تا محمّد به او بنگرد. فرمود: "اى محمّد! به آب جارى پايه عرش نزديك شو و اعضاى سجدهات را بشوى و آن را پاك كن و براى خدايت نماز بگزار". پيامبر خدا به همان جايى كه خداى - تبارك و تعالى - فرمان داده بود، نزديك شد و وضويش را كامل گرفت و رو به روى خداى خجسته متعال ايستاد و خداوند، او را به آغاز نماز فرمان داد و او چنين كرد.
خداوند فرمود: "اى محمّد! (بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَلَمِينَ) را تا آخر بخوان" . پيامبر صلى اللَّه عليه وآله چنين كرد. سپس خداوند به او فرمان داد كه نسبنامه خدايش - تبارك و تعالى - : (بِّسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ، قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، اللَّهُ الصَّمَدُ ؛ به نام خداوند بخشنده مهربان. بگو : خدا يگانه است. خدا بىنياز است) را بخواند و ديگر چيزى نگفت.
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله گفت: (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ، اللَّهُ الصَّمَدُ) و خداوند فرمود: "بگو: (لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ ، وَ لَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ ؛ نه زاده و نه زاييده شده و نه كسى مانند و همتاى اوست)". و ديگر سخن نگفت.
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله گفت: چنين است خداوند يكتا، پروردگار من. چنين است خداوند يكتا، پروردگار من. چنين است خداوند يكتا، پروردگار من.
هنگامىكه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله اينجمله راگفت، خدا فرمود: "اى محمّد! براى پروردگارت ركوع كن". پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله ركوع كرد و خدا در همان ركوع به او فرمود: "بگو: سبحان ربّى العظيم و بحمده؛ پروردگار باشكوه من ، منزّه است و او را مىستايم" و پيامبر صلى اللَّه عليه وآله سه بار گفت.
سپس خدا فرمود: "اى محمّد! سرت را [از ركوع] بلند كن" و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله چنين كرد و در برابر خدا، صاف ايستاد.
خداوند فرمود: "اى محمّد! براى خدايت سجده كن" و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله به سجده افتاد.
خدا فرمود: "بگو: سبحان ربّى الأعلى و بحمده؛ پروردگار والاى من، منزّه است و او را مىستايم" و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله سه بار گفت.
خداوند به او فرمود: "اى محمّد! راست بنشين" و پيامبر صلى اللَّه عليه وآله چنين كرد و چون صاف نشست، جلالت و شُكوه پروردگارش را ياد كرد و به اختيار خود و نه فرمان الهى ، به سجده رفت و سه بار ديگر تسبيح گفت. خدا فرمود: "برخيز و راست بايست" و پيامبر صلى اللَّه عليه وآله چنين كرد و ديگر، آن عظمت و شكوه خداى جليل را نديد. خداوند به او فرمود: "اى محمّد! بخوان و همان كارهاى ركعت اوّل را بكن" و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله چنين كرد و سپس يك سجده كرد و چون سربرداشت دوباره جلالت خدايش - تبارك و تعالى - را ياد كرد و به اختيار خود و نه فرمان الهى به سجده رفت و دوباره تسبيح گفت.
آن گاه خداوند به او فرمود: "سرت را بلند كن كه خدا استوارت بداشت . گواهى ده كه جز خداوند يكتا، معبودى نيست و محمّد، فرستاده خداست و قيامت، بى هيچ ترديدى، آمدنى است و خداوند، همه خفتگان در قبرها را بر مىانگيزد. [سپس بگو: ]خدايا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و بر محمّد و خاندانش رحم كن، همان گونه كه بر ابراهيم و خاندانش درود فرستادى و بركت دادى و رحم آوردى و منّت نهادى، كه تو ستوده و بزرگوارى. خدايا! شفاعت پيامبر را در حق امّتش بپذير و درجاتش را بالا ببر" .
او چنين كرد . و خداوند فرمود: "اى محمّد! سلام بده، و رو به رو بايست".
پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله سر به زير در برابر پروردگار متعال و مبارك و منزّهش ايستاد و گفت: سلام بر تو!
خداى جبّار باشُكوه به او پاسخ داد و فرمود: "و بر تو سلام، اى محمّد! به نعمتم، تو را بر اطاعتم نيرو دادم و با محافظتم از تو، تو را پيامبر و دوست خودم كردم"».
امام كاظم عليه السلام سپس فرمود: «نمازى كه به آن فرمان داده شد، دو ركعت و دو سجده بود و پيامبر صلى اللَّه عليه وآله از آن رو در هر ركعت، دو سجده كرد كه به تو خبر دادم و آن يادآورى عظمت خدايش - تبارك و تعالى - بود و خداى عزّ وجلّ هم آن را واجب كرد».