415
شناخت‌نامه نماز جلد اوّل

۶۵۶.امام حسين عليه السلام : در مسجد نشسته بوديم كه مؤذّن، بالاى مناره رفت و گفت: «اللَّه أكبر، اللَّه أكبر». در اين هنگام، امير مؤمنان على بن ابى‏طالب عليه السلام، گريست و ما نيز با گريه او گريستيم. چون مؤذّن اذانش را تمام كرد، فرمود: «آيا مى‏دانيد كه مؤذّن چه مى‏گويد؟».
گفتيم: خدا و پيامبر او و وصىّ پيامبر او بهتر مى‏دانند.
فرمود: «اگر بدانيد كه او چه مى‏گويد، كم خواهيد خنديد و بسيار خواهيد گريست! جمله "اللَّه أكبرِ" او، معانى بسيار دارد: يكى اين است كه "اللَّه أكبرِ" مؤذّن، حكايت از قديم بودن خداوند و ازلى و ابدى بودن او و علم و قدرت و بردبارى و بزرگوارى و جود و عطا و كبريايى او دارد.
هر گاه مؤذّن بگويد: "اللَّه أكبر"، در واقع مى‏گويد: خدا آن موجودى است كه آفريدن و فرمان دادن، ويژه اوست و با اراده اوست كه آفرينش انجام گرفت و هر چيزِ خلق، از اوست و بازگشت خلق، به سوى اوست. او اوّل است و پيش از هر چيز، از ازل بوده است ، و آخر است و بعد از هر چيز هست و ابدى است، و آشكار است و فراتر از هر چيز و ادراك ناشدنى (دست نيافتنى) است، و پنهان و در دل هر چيز است (/ و پنهان‏تر از هر ناپيدايى است) و اندازه ندارد، و تنها او باقى است و جز او، همه چيز فانى است.
معناى دومِ "اللَّه أكبر"، اين است كه خدا بر آنچه بوده و خواهد بود ، پيش از آن كه بود شود ، دانا و آگاه است.
معناى سومِ "اللَّه أكبر"، اين است كه خداوند بر هر چيزى تواناست ، بر هر كارى كه بخواهد، قدرت دارد، نيرومند به قدرت خويش است، بر آفريدگانش اقتدار دارد، به ذات خود، قوى است، قدرتش بر همه اشيا سايه افكنده است، [و ]هر گاه چيزى را اراده كند، فقط به آن مى‏گويد: "باش" و آن، موجود مى‏شود.
معناى چهارمِ "اللَّه أكبر"، اين است كه خداوند، بردبار و كريم است. او [در برابر معصيت انسان‏ها] چنان بردبارى مى‏ورزد كه تو گويى [از آنها] خبر ندارد، و چنان گذشت مى‏كند كه تو گويى [آنها را] نمى‏بيند، و چنان پرده‏پوشى مى‏كند كه گويى معصيت نمى‏شود. در كيفر دادن، شتاب نمى‏ورزد و اين، از بزرگوارى و گذشت و بردبارى اوست.
معناى ديگرِ "اللَّه أكبر"، اين است كه خداوند، بخشنده و پُردِهِش است و با بزرگوارى، عمل مى‏كند.
معناى ديگرِ "اللَّه أكبر"، نفى صفت و كيفيت از اوست. گويا مى‏گويد: خدا بزرگ‏تر از آن است كه توصيف كنندگان، به اندازه صفت او كه در حقيقت، بِدان موصوف است ، دست يابند؛ بلكه توصيف كنندگان، به اندازه [توانايىِ‏] خود، او را توصيف مى‏كنند، نه به اندازه بزرگى و شُكوه او. خداوند، بسى برتر از آن است كه توصيف كنندگان، به وصف او برسند.
معناى ديگرِ "اللَّه أكبر"، اين است كه گويا مى‏گويد: خدا، والاتر و شكوهمندتر است و از بندگانش بى‏نياز است و به كارهاى آفريدگانش نيازى ندارد.
امّا "أشهد أن لا إله إلّا اللَّه" مؤذّن، اعلام اين مطلب است كه شهادت دادن، جز با شناخت قلبى خداوند، روا نيست. گويا مى‏گويد: مى‏دانم كه معبودى جز خداوند عزّ وجلّ نيست و هر معبودى جز خداوند عزّ وجلّ ، باطل است، و به معرفتى كه در دل دارم، با زبان خويش نيز اقرار مى‏كنم كه معبودى جز خدا نيست، و گواهى مى‏دهم كه پناهى از خدا جز به خود او نيست، و رهايى از شرّ هر شررسانى و فتنه هر فتنه‏انگيزى، جز به يارى خدا ميسّر نيست.
و "أشهد أن لا إله إلّا اللَّه" دوم، به اين معناست كه: گواهى مى‏دهم كه هدايت كننده‏اى جز خدا نيست، و تنها راه‏نماى من به دين، اوست، و خدا را بر اين گواه مى‏گيرم كه من گواهى مى‏دهم كه معبودى جز خدا نيست، و ساكنان آسمان‏ها و ساكنان زمين‏ها، و همه فرشتگان و آدميانى را كه در آنهايند و كوه‏ها و درخت‏ها و جنبندگان و دَدان و هر خشك و ترى را گواه مى‏گيرم كه من گواهى مى‏دهم آفريدگارى جز خدا نيست و روزى‏رسان و معبود و زيان‏رسان و سودرسان و فشارنده و گشاينده و عطا كننده و جلو گيرنده و خيرخواه و كفايت كننده و شفا دهنده و پيش و پس افكننده‏اى جز خدا نيست. آفرينش و فرمان دادن، ويژه اوست و خوبى ، هر چه هست ، در دست اوست. فرخنده باد خداوند كه پروردگار جهانيان است!
امّا "أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه" او، [در آن ]مى‏گويد: خدا را گواه مى‏گيرم كه معبودى جز او نيست و محمّد، بنده و فرستاده و پيامبر و برگزيده و همراز اوست. او را با هدايت و دين حق به سوى همه مردمان فرستاد تا آن [دين‏] را بر هر دينى چيره گرداند، هر چند مشركان، خوش نداشته باشند. و هر كس را (از پيامبران و رسولان و فرشتگان و مردمان)كه در آسمان‏ها و زمين است، همگى را گواه مى‏گيرم كه محمّد، سَرور اوّلين و آخرين انسان‏هاست.
"أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه" دوم، مى‏گويد: گواهى مى‏دهم كه هيچ كس را به كسى نياز نيست، مگر به خداوندِ يگانه هماره چيره كه از بندگانش و آفريدگان و مردمان، همگى‏شان، بى‏نياز است، و گواهى مى‏دهم كه محمّد را به سوى مردم فرستاد تا نويد و بيم دهد و به اذن خداوند، به سوى خدا فرا بخواند و [چونان ]چراغى روشن [فرا راه بندگان‏] باشد. پس، هر كه او را انكار و نفى كند و به او ايمان نياورد، خداوند عزّ وجلّ او را براى هميشه و جاويدان به آتش دوزخ در مى‏آورد و هرگز از آن رهايى نمى‏يابد .
امّا "حَىَّ عَلَى الصَّلاةِ" او، يعنى اين كه به سوى بهترينِ اعمالتان بياييد و دعوت پروردگارتان را لبّيك بگوييد و به جانب آمرزش پروردگارتان، و خاموش كردن آتشى كه بر افروخته‏ايد، و آزاد ساختن گردن‏هايتان كه به گرو نهاده‏ايد، بشتابيد تا خداوند، بدكارى‏هاى شما را بزدايد و گناهتان را بيامرزد و بدى‏هايتان را به خوبى‏ها بدل كند؛ زيرا او پادشاهى بزرگوار و پُربخشش است. اى جماعت مسلمانان! او به شما اجازه رسيدن به خدمتش و ايستادن در برابرش را داده است.
و "حىّ على الصلاة" دوم، يعنى: به مناجات با پروردگارتان، اللَّه، بايستيد و نيازهايتان را بر پروردگارتان عرضه كنيد، و با كلام او (قرآن) به وى توسّل بجوييد و آن را شفيع خود در پيشگاهش قرار دهيد، و ذكر و قنوت و ركوع و سجود و خضوع و خشوعِ بسيار، به جاى آوريد، و حاجت‏هايتان را به او باز گوييد، كه اجازه اين كار را به ما داده است.
امّا "حَىَّ عَلَى الفَلاحِ" او، [در آن‏] مى‏گويد: به بقايى كه هرگز فنا در آن راه ندارد و به نجاتى كه هلاكتى با آن نيست، روى آوريد. به سوى حياتى بياييد كه مرگ در آن راهى ندارد، و به سوى نعمتى كه تمامى ندارد، و به سوى سلطنتى كه زوال نمى‏پذيرد، و به سوى شادى‏اى كه اندوهى با آن نيست، و به سوى اُنسى كه با وجود آن، هرگز احساس وحشت (/ تنهايى) دست نمى‏دهد، و به سوى نورى كه هيچ ظلمتى در آن نيست، و به سوى گشايشى كه تنگى در آن راه نمى‏يابد، و به سوى خوشى‏اى كه هيچ گاه قطع نمى‏شود، و به سوى غنايى كه نيازمندى در آن جايى ندارد، و به سوى سلامتى كه بيمارى با آن نيست، و به سوى عزّتى كه ذلّتى در آن نيست، و به سوى نيرويى كه هرگز سستى نمى‏گيرد، و نيز به سوى كرامتى - كه چه كرامتى است ! - ، و بشتابيد به سوى شادمانى دنيا وآخرت و رهايى آن سراى و اين سراى.
در "حىّ على الفلاحِ" دوم، مى‏گويد: به سوى آنچه شما را بِدان فرا خواندم، و به سوى كرامت فراوان و نواخت بزرگ و نعمت والا و رستگارى بزرگ و آسايش ابدى در جوار محمّد صلى اللَّه عليه وآله در قرارگاه صدق در نزد پادشاهى توانا، سبقت بگيريد.
امّا "اللَّه أكبرِ" او، مى‏گويد: خدا والاتر و بزرگ‏تر از آن است كه كسى از خلقش بداند كه او براى بنده‏اى كه او را اجابت و اطاعت مى‏كند و فرمانش را به گوش مى‏گيرد و بندگى او مى‏كند و تهديد او را مى‏شناسد و به او و به ياد او مشغول مى‏شود و او را دوست مى‏دارد و به او ايمان مى‏آورد و به او اطمينان دارد و به او اعتماد مى‏كند و از او بيمناك و به او اميدوار است و مشتاق اوست و با فرمان و قضاى او مى‏سازد و بدانها رضايت مى‏دهد، چه كرامتى را در نظر گرفته است.
در "اللَّه أكبرِ" دومش مى‏گويد: خدا بزرگ‏تر و والاتر و برتر از آن است كه كسى بداند كه او چه اندازه كرامت را براى دوستانش، و چه كيفرى را براى دشمنانش، و چه بخشش و آمرزش و نعمتى را براى آن كه او و پيامبر او را اجابت كند، و چه عذاب و مجازات و ذلّتى را براى آن كه او را انكار و نفى كند، نهاده است.
امّا "لا إله إلّا اللَّه" او، معنايش اين است كه: خداوند، به واسطه رسول و رسالت و روشنگرى و دعوت، بر بندگانش حجّت رسا دارد و او خود، شأنش بالاتر از آن است كه كسى از آنان بر وى حجّتى داشته باشد. پس، هر كه خداى را اجابت كند، براى او نور و كرامت است و هر كه انكارش كند، صد البتّه كه خداوند از جهانيان، بى‏نياز است و او سريع‏ترينِ حسابرسان است.
معناى "قد قامت الصلاة" در اقامه، اين است كه: گاهِ ملاقات و مناجات و برآورده شدن حاجات و نيل به آرزوها و رسيدن به خداوند و كرامت و بخشش و خشنودى و آمرزش او فرا رسيد» .


شناخت‌نامه نماز جلد اوّل
414

۶۵۶.الإمام الحسين عليه السلام : كُنّا جُلوساً فِي المَسجِدِ إذ صَعِدَ المُؤَذِّنُ المَنارَةَ فَقالَ : «اللَّهُ أكبَرُ اللَّهُ أكبَرُ» ، فَبَكى‏ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام وبَكَينا لِبُكائِهِ ، فَلَمّا فَرَغَ المُؤَذِّنُ قالَ : أتَدرونَ ما يَقولُ المُؤَذِّنُ ؟ قُلنا : اللَّهُ ورَسولُهُ ووَصِيُّهُ أعلَمُ ! قالَ : لَو تَعلَمونَ ما يَقولُ لَضَحِكتُم قَليلاً ولَبَكَيتُم كَثيراً ! فَلِقَولِهِ : «اللَّهُ أكبَرُ» مَعانٍ كَثيرَةٌ :
مِنها : أنَّ قَولَ المُؤَذِّنِ : «اللَّهُ أكبَرُ» يَقَعُ عَلى‏ قِدَمِهِ وأزَلِيَّتِهِ وأبَدِيَّتِهِ وعِلمِهِ وقُوَّتِهِ وقُدرَتِهِ وحِلمِهِ وكَرَمِهِ وجودِهِ وعَطائِهِ وكِبرِيائِهِ ، فَإِذا قالَ المُؤَذِّنُ : «اللَّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللَّهُ الَّذي لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ وبِمَشِيَّتِهِ كانَ الخَلقُ ، ومِنهُ كُلُّ شَي‏ءٍ لِلخَلقِ ، وإلَيهِ يَرجِعُ الخَلقُ ، وهُوَ الأَوَّلُ قَبلَ كُلِّ شَي‏ءٍ لَم يَزَل ، وَالآخِرُ بَعدَ كُلِّ شَي‏ءٍ لا يَزالُ ، وَالظّاهِرُ فَوقَ كُلِّ شَي‏ءٍ لا يُدرَكُ ، وَالباطِنُ دونَ كُلِّ شَي‏ءٍ لا يُحَدُّ ، وهُوَ الباقي وكُلُّ شَي‏ءٍ دونَهُ فانٍ .
وَالمَعنَى الثّاني : «اللَّهُ أكبَرُ» أيِ العَليمُ الخَبيرُ عَلَيهِم بِما كانَ ويَكونُ قَبلَ أن يَكونَ .
وَالثّالِثُ : «اللَّهُ أكبَرُ» أيِ القادِرُ عَلى‏ كُلِّ شَي‏ءٍ ، يَقدِرُ عَلى‏ ما يَشاءُ ، القَوِيُّ لِقُدرَتِهِ ، المُقتَدِرُ عَلى‏ خَلقِهِ ، القَوِيُّ لِذاتِهِ ، قُدرَتُهُ قائِمَةٌ عَلَى الأَشياءِ كُلِّها ، إذا قَضى‏ أمراً فَإِنَّما يَقولُ لَهُ : كُن ، فَيَكونُ .
وَالرّابِعُ : «اللَّهُ أكبَرُ» عَلى‏ مَعنى‏ حِلمِهِ وكَرَمِهِ ، يَحلُمُ كَأَنَّهُ لا يَعلَمُ ، ويَصفَحُ كَأَنَّهُ لا يَرى‏ ، ويَستُرُ كَأَنَّهُ لا يُعصى‏ ، لا يَعجَلُ بِالعُقوبَةِ كَرَماً وصَفحاً وحِلماً .
وَالوَجهُ الآخَرُ في مَعنى‏ «اللَّهُ أكبَرُ» ؛ أيِ الجَوادُ جَزيلُ العَطاءِ كَريمُ الفِعال . ۱
وَالوَجهُ الآخَرُ: «اللَّهُ أكبَرُ» فيهِ نَفيُ صِفَتِهِ وكَيفِيَّتِهِ ؛ كَأَنَّهُ يَقولُ : اللَّهُ أجَلُّ مِن أن يُدرِكَ الواصِفونَ قَدرَ صِفَتِهِ الَّذي هُوَ مَوصوفٌ بِهِ ، وإنَّما يَصِفُهُ الواصِفونَ عَلى‏ قَدرِهِم لا عَلى‏ قَدرِ عَظَمَتِهِ وجَلالِهِ ، تَعالَى اللَّهُ عَن أن يُدرِكَ الواصِفونَ صِفَتَهُ عُلُوّاً كَبيراً .
وَالوَجهُ الآخَرُ: «اللَّهُ أكبَرُ» كَأَنَّهُ يَقولُ : اللَّهُ أعلى‏ وأجَلُّ ، وهُوَ الغَنِيُّ عَن عِبادِهِ ، لا حاجَةَ بِهِ إلى‏ أعمالِ خَلقِهِ .
وأمّا قَولُهُ : «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ» فَإِعلامٌ بِأَنَّ الشَّهادَةَ لا تَجوزُ إلّا بِمَعرِفَتِهِ مِنَ القَلبِ ، كَأَنَّهُ يَقولُ : أعلَمُ أنَّهُ لا مَعبودَ إلَّا اللَّهُ عزّ وجلّ ، وأنَّ كُلَّ مَعبودٍ باطِلٌ سِوَى اللَّهِ عزّ وجلّ ، واُقِرُّ بِلِساني بِما في قَلبي مِنَ العِلمِ بِأَنَّهُ لا إلهَ إلَّا اللَّهُ ، وأشهَدُ أنَّهُ لا مَلجَأَ مِنَ اللَّهِ إلّا إلَيهِ ، ولا مَنجى‏ مِن شَرِّ كُلِّ ذي شَرٍّ وفِتنَةِ كُلِّ ذي فِتنَةٍ إلّا بِاللَّهِ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ» مَعناهُ : أشهَدُ أن لا هادِيَ إلَّا اللَّهُ ، ولا دَليلَ لي إلَى الدّينِ إلَّا اللَّهُ ، واُشهِدُ اللَّهَ بِأَنّي أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ ، واُشهِدُ سُكّانَ السَّماواتِ وسُكّانَ الأَرَضينَ وما فيهِنَّ مِنَ المَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ ، وما فيهِنَّ مِنَ الجِبالِ وَالأَشجارِ وَالدَّوابِّ وَالوُحوشِ وكُلِّ رَطبٍ ويابِسٍ ، بِأَنّي أشهَدُ أن لا خالِقَ إلَّا اللَّهُ ، ولا رازِقَ ولا مَعبودَ ولا ضارَّ ولا نافِعَ ولا قابِضَ ولا باسِطَ ولا مُعطِيَ ولا مانِعَ ولا ناصِحَ ولا كافِيَ ولا شافِيَ ولا مُقَدِّمَ ولا مُؤَخِّرَ إلَّا اللَّهُ ، لَهُ الخَلقُ وَالأَمرُ ، وبِيَدِهِ الخَيرُ كُلُّهُ ، تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ العالَمينَ .
وأمّا قَولُهُ : «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ» يَقولُ : اُشهِدُ اللَّهَ أنَّهُ لا إلهَ إلّا هُوَ ، وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ ونَبِيُّهُ وصَفِيُّهُ ونَجِيُّهُ ، أرسَلَهُ إلى‏ كافَّةِ النّاسِ أجمَعينَ بِالهُدى‏ ودينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ولَو كَرِهَ المُشرِكونَ ، واُشهِدُ مَن فِي السَّماواتِ وَالأَرضِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالمُرسَلينَ وَالمَلائِكَةِ وَالنّاسِ أجمَعينَ أنَّ مُحَمَّداً سَيِّدُ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ: «أشهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ» يَقولُ : أشهَدُ أن لا حاجَةَ لِأَحَدٍ إلى‏ أحَدٍ إلّا إلَى اللَّهِ الواحِدِ القَهّارِ الغَنِيِّ عَن عِبادِهِ وَالخَلائِقِ وَالنّاسِ أجمَعينَ ، وأنَّهُ أرسَلَ مُحَمَّداً إلَى النّاسِ بَشيراً ونَذيراً وداعِياً إلَى اللَّهِ بِإِذنِهِ وسِراجاً مُنيراً ، فَمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ ولَم يُؤمِن بِهِ أدخَلَهُ اللَّهُ عزّ وجلّ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً مُخَلَّداً لا يَنفَكُّ عَنها أبَداً .
وأمّا قَولُهُ : «حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ» أي هَلُمّوا إلى‏ خَيرِ أعمالِكُم ودَعوَةِ رَبِّكُم ، وسارِعوا إلى‏ مَغفِرَةٍ مِن رَبِّكُم ، وإطفاءِ نارِكُمُ الَّتي أوقَدتُموها ، وفِكاكِ رِقابِكُمُ الَّتي رَهَنتُموها ، لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنكُم سَيِّئاتِكُم ، ويَغفِرَ لَكُم ذُنوبَكُم ، ويُبَدِّلَ سَيِّئاتِكُم حَسَناتٍ ، فَإِنَّهُ مَلِكٌ كَريمٌ ذُو الفَضلِ العَظيمِ ، وقَد أذِنَ لَنا مَعاشِرَ المُسلِمينَ بِالدُّخولِ في خِدمَتِهِ ، وَالتَّقَدُّمِ إلى‏ بَينِ يَدَيهِ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ: «حَيَّ عَلَى الصَّلاةِ» أي قوموا إلى‏ مُناجاةِ اللَّهِ رَبِّكُم ، وعَرضِ حاجاتِكُم ۲ عَلى‏ رَبِّكُم ، وتَوَسَّلوا إلَيهِ بِكَلامِهِ وتَشَفَّعوا بِهِ ، وأكثِرُوا الذِّكرَ وَالقُنوتَ وَالرُّكوعَ وَالسُّجودَ وَالخُضوعَ وَالخُشوعَ ، وَارفَعوا إلَيهِ حَوائِجَكُم ، فَقَد أذِنَ لَنا في ذلِكَ .
وأمّا قَولُهُ : «حَيَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ يَقولُ : أقبِلوا إلى‏ بَقاءٍ لا فَناءَ مَعَهُ ، ونَجاةٍ لا هَلاكَ مَعَها ، وتَعالَوا إلى‏ حَياةٍ لا مَوتَ مَعَها ، وإلى‏ نَعيمٍ لا نَفادَ لَهُ ، وإلى‏ مُلكٍ لا زَوالَ عَنهُ ، وإلى‏ سُرورٍ لا حُزنَ مَعَهُ ، وإلى‏ اُنسٍ لا وَحشَةَ مَعَهُ ، وإلى‏ نورٍ لا ظُلمَةَ مَعَهُ ، وإلى‏ سَعَةٍ لا ضيقَ مَعَها ، وإلى‏ بَهجَةٍ لَا انقِطاعَ لَها ، وإلى‏ غِنىً لا فاقَةَ مَعَهُ ، وإلى‏ صِحَّةٍ لا سُقمَ مَعَها ، وإلى‏ عِزٍّ لا ذُلَّ مَعَهُ ، وإلى‏ قُوَّةٍ لا ضَعفَ مَعَها ، وإلى‏ كَرامةٍ يا لَها مِن كَرامَةٍ ، وَاعجَلوا إلى‏ سُرورِ الدُّنيا وَالعُقبى‏ ، ونَجاةِ الآخِرَةِ وَالاُولى‏ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ: «حَيَّ عَلَى الفَلاحِ» فَإِنَّهُ يَقولُ : سابِقوا إلى‏ ما دَعَوتُكُم إلَيهِ ، وإلى‏ جَزيلِ الكَرامَةِ وعَظيمِ المِنَّةِ وسَنِيِّ ۳ النِّعمَةِ وَالفَوزِ العَظيمِ ، ونَعيمِ الأَبَدِ في جِوارِ مُحَمَّدٍ صلى اللَّه عليه وآله في مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَليكٍ مُقتَدِرٍ .
وأمّا قَولُهُ : «اللَّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللَّهُ أعلى‏ وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مِن خَلقِهِ ما عِندَهُ مِنَ الكَرامَةِ لِعَبدٍ أجابَهُ وأطاعَهُ ، وأطاعَ أمرَهُ وعَبَدَهُ ، وعَرَفَ وَعيدَهُ وَاشتَغَلَ بِهِ وبِذِكرِهِ ، وأحَبَّهُ وآمَنَ بِهِ ، وَاطمَأَنَّ إلَيهِ ووَثِقَ بِهِ ، وخافَهُ ورَجاهُ ، وَاشتاقَ إلَيهِ ووافَقَهُ في حُكمِهِ وقَضائِهِ ورَضِيَ بِهِ .
وفِي المَرَّةِ الثّانِيَةِ: «اللَّهُ أكبَرُ» فَإِنَّهُ يَقولُ : اللَّهُ أكبَرُ وأعلى‏ وأجَلُّ مِن أن يَعلَمَ أحَدٌ مَبلَغَ كَرامَتِهِ لِأَولِيائِهِ ، وعُقوبَتِهِ لِأَعدائِهِ ، ومَبلَغِ عَفوِهِ وغُفرانِهِ ونِعمَتِهِ لِمَن أجابَهُ وأجابَ رَسولَهُ ، ومَبلَغَ عَذابِهِ ونَكالِهِ ۴ وهَوانِهِ لِمَن أنكَرَهُ وجَحَدَهُ .
وأمّا قَولُهُ : «لا إلهَ إلَّا اللَّهُ» مَعناهُ : للَّهِ‏ِ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلَيهِم بِالرَّسولِ وَالرِّسالَةِ وَالبَيانِ وَالدَّعوَةِ ، وهُوَ أجَلُّ مِن أن يَكونَ لِأَحَدٍ مِنهُم عَلَيهِ حُجَّةٌ ، فَمَن أجابَهُ فَلَهُ النّورُ وَالكَرامَةُ ، ومَن أنكَرَهُ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ العالَمينَ ، وهُوَ أسرَعُ الحاسِبينَ .
ومَعنى‏ «قَد قامَتِ الصَّلاةُ» فِي الإِقامَةِ ؛ أي حانَ وَقتُ الزِّيارَةِ وَالمُناجاةِ وقَضاءِ الحَوائِجِ ودَركِ المُنى‏ وَالوُصولِ إلَى اللَّهِ عزّ وجلّ وإلى‏ كَرامَتِهِ وعَفوِهِ ورِضوانِهِ وغُفرانِهِ. ۵

1.في بعض نسخ المصدر : «النوال» .

2.في بعض نسخ المصدر : «حاجتكم» .

3.السنيّ : الرفيع (الصحاح : ج ۶ ص ۲۳۸۴ «سنا»).

4.نكّل به تنكيلاً : صنع صنيعاً يحذّر غيره . والنكال : ما نكّلت به غيرك كائناً ما كان (القاموس المحيط : ج ۴ ص ۶۰ «نكل»).

5.التوحيد : ص ۲۳۸ ح ۱ ، معاني الأخبار : ص ۳۸ ح ۱ كلاهما عن يزيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام الحسين عليهم السلام ، فلاح السائل : ص ۲۶۲ ح ۱۵۶ عن زيد بن الحسن عن الإمام الكاظم عن آبائه عن الإمام عليّ عليهم السلام ، بحار الأنوار : ج ۸۴ ص ۱۳۱ ح ۲۴ .

  • نام منبع :
    شناخت‌نامه نماز جلد اوّل
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد محمدی ری شهری، با همکاری مرتضی خوش‌نصیب، ترجمۀ عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1392
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 19132
صفحه از 440
پرینت  ارسال به