۸۴۷.فلاح السائل - به نقل از جميل بن درّاج - : مردى بر امام صادق عليه السلام وارد شد و به ايشان گفت: اى سَرور من! سنّ من بالا رفته و خويشانم مردهاند و من بيمناكم مرگم برسد ، در حالى كه كسى كه مونس من باشد و به او مراجعه كنم، نداشته باشم.
امام به او فرمود: «از ميان برادران دينىات، كسانى از خويشان نسبى و سببىات به تو نزديكترند و اُنس تو با آنها از اُنس با خويشانت بيشتر است. با اين همه، اين دعا را در پى هر نماز بخوان: "خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست. خدايا ! انسان راستگو گفته است كه تو گفتهاى: در هيچ يك از كارهايم به اندازه قبض روح بنده باايمانم ترديد نكردهام. او مرگ را ناخوش مىدارد و من هم ناخوشى او را ناپسند مىدارم. خدايا ! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و فرج وليّت را همراه عافيت و پيروزى، زودتر قرار بده و چيزى كه مرا و يا يكى از دوستانم را بد آيد، پيش مياور" و اگر خواستى ، اين دوستان را يك به يك نام ببر و اگر خواستى ، پراكنده و برخى از آنها را نام ببر و يا به صورت دستهجمعى دعايشان كن».
آن مرد گفت: به خدا سوگند، آن قدر زيستم كه ديگر از زندگى خسته شدم.