۸۳۶.المصنّف، ابن ابى شيبه - به نقل از عاصم بن ضَمره - : ايشان (امام على عليه السلام) مىگفت: «خدايا ! نورت كامل شد و ره نمودى . پس ستايش ، از آنِ توست، و بردبارىات بزرگ است و عفو كردى. پس ستايش ، از آنِ توست، و دستانت را گشودى و عطا كردى . پس ستايش ، از آنِ توست. خدايا ! روى تو، گرامىترينِ روىها و منزلت تو، برترينِ منزلتها و عطايت ، برترين و گواراترينِ عطاهاست. خدايا ! اطاعت مىشوى و ارج مىنهى . خدايا ! سرپيچى مىشوى و مىآمرزى و گرفتار را پاسخ مىدهى و گره از كارش مىگشايى و بيمار را شفا مىدهى و از سختىها مىرهانى ، و توبه را مىپذيرى و گناه هر كه را بخواهى ، مىآمرزى . هيچ كس را ياراى جزا دادن بخششهايت نيست و شمار نعمتهايت در گفتار هيچ گويندهاى نمىگنجد».
۸۳۷.امام على عليه السلام - در پى هر نماز - : خداى من! اين نمازم است كه آن را نه از سر نياز و يا علاقه تو به آن ، بلكه براى بزرگداشت و فرمانبرى و اجابت فرمانت به من ، گزاردهام. خداى من! اگر كاستى و اختلالى در نيّت، قيام، قرائت، ركوع و يا سجود آن هست، مرا مؤاخذه مكن و به فضلت، آن را بپذير و كاستىهايش را ناديده بگير، اى مهربانترينِ مهربانان !
۸۳۸.الاختيار ، ابن باقى : امير مؤمنان عليه السلام ، پس از دو ركعت نماز صبح ، اين دعا را مىخواند : «بار خدايا! اى آن كه زبان صبح را با گويايى پرتو تابناك آن بيرون آورد ، و پارههاى تاريك شب را با تودههاى سياه و سرگردان ، جارى ساخت ، و ساخت فلك دوّار را در اندازههاى آشكار و زيبا ، استوار گردانيد ، و روشنايى خورشيد را به نور گرمش پرتوافكن نمود!
اى آن كه با ذاتش بر ذاتش رهنماست ، و از همجنس بودن با آفريدههايش منزّه است ، و از سازگارى با كيفيّات [آفريدههايش] ، برتر است! اى آن كه به گمانها و انديشهها نزديك و از نگرش ديده ، به دور است و به هر چيزى پيش از بودن آن، آگاهى دارد! اى آن كه در بستر آرامش و پناهش خوابم بُرد و به آنچه از نيكويىها و بخششهايش به من داد، بيدارم ساخت و با قدرت و سلطنت خود، پنجههاى بدى را از من باز داشت!
بار خدايا! بر آن كه در شب تار به سويت راهنمايى كرد، و از بين دستاويزهايت به ريسمان بلند شرافت ، چنگ زد، آن پاكنژادى كه بر قلّه بلند پاكى حَسَب دارد و در دوران نخست (جاهليّت) در لغزشگاهها استوار مانْد ، و نيز بر خاندان نيكوكار برگزيده و نيكش درود فرست.
بار خدايا! درهاى صبحگاهان را به كليدهاى رحمت و رستگارى بر ما بگشاى. بار خدايا! بهترين جامههاى هدايت و خير را بر من بپوشان، و به عظمتت در آبشخور زندگىام ، چشمههاى فروتنى را جارى ساز. بار خدايا! در برابر هيبتت، از گوشههاى چشمم قطرات اشك را جارى گردان. بار خدايا! به زمام قناعت، شتابِ نادانى مرا ادب كن.
خداى من! اگر با رحمتت خوشتوفيقى برايم در آغاز حاصل نشده بود، چه كسى در راه واضح، مرا به سوى تو مىآورْد؟ و اگر مدارايت مرا به دست اميد و آرزو مىسپُرد، چه كسى ناديده گيرنده لغزشهايم از پرتگاه هواى نفس مىگشت؟ و اگر به هنگام مبارزه با نفس و شيطان، يارىات از من بُريده مىشد، بى ياور گذاشتن من از جانب تو، مرا به رنج و محروميّت مىكشاند.
خداى من! مرا مىبينى كه جز از راه آرزوها به درگاهت نيامدهام ؛ بلكه چون گناهان ، مرا از دار وصال تو دور مىكنند، جز به ريسمان [لطفِ] تو چنگ نمىزنم. هوا و هوس ، چه زشت مَركبى است كه نفس من سوارش شده است! واى بر او از آنچه گمانها و آرزوها برايش آراستهاند، و هلاك باد به خاطر جسارتش بر سرور و مولايش!
خداى من! درِ رحمتت را به دست اميد كوبيدم، و از زيادهروىهاى هوايم، پناهجويان ، به سويت گريختم، و سرْانگشتان دوستىام را به رشتههاى ريسمانت آويختم. پس - بار خدايا - از جرمهايى كه به خاطر لغزش و خطاهايم انجام دادهام، چشمپوشى كن و از در افتادن به وادى هلاكت ، نگاهم دار؛ چرا كه تو سرور، مولا، تكيهگاه و اميدم هستى و تو نهايتِ خواستهها و آرزوهايم در دنيا و عُقبايى.
خداى من! چگونه بينوايى را كه گريزان از گناهان به تو پناه آورده، طرد مىكنى ؟! و چگونه هدايتجويى را كه خواهان تقرّب به درگاه توست، نااميد مىگردانى؟! و يا تشنهكامى را كه جوياى آب به آبگيرهايت گام نهاده، باز مىگردانى؟! هرگز! آبگيرهايت در خشكسالىها، سختْ لبريزند، و درِ خانهات براى خواستن و وارد شدن ، باز است، و تو نهايتِ مطلوب و كمال آرزوهايى.
خداى من! اين، زمام نَفْسم است كه به رشته ارادهات گِره زدهام، و اين، بار گناهم است كه به گذشت و رحمتت دورش مىسازم، و اينها، هوسهاى گمراه كنندهام هستند كه به درگاه لطف و مهرت، وا مىگذارمشان.
پس - بار خدايا - چنان كن كه اين صبح با نور هدايت و با سلامت در دين و دنيا بر من بدمد، و شبم را سپرى در برابر نيرنگ دشمنانم، و نگهدارى از هلاكتجويىهاى نَفْسم قرار ده، كه تو بر هر چيزى كه بخواهى، توانمندى . به هر كس كه بخواهى، زمامدارى مىدهى، و از هر كس كه بخواهى، زمامدارى را مىستانى ، و هر كس را بخواهى ، عزّت مىبخشى، و هر كس را بخواهى، خوار مىسازى . خير ، در دست توست و بر هر چيزى توانمندى . شب را در روز، و روز را در شب فرو مىبرى، و زنده را از مرده، و مرده را از زنده بيرون مىكنى، و به هر كس كه بخواهى، بى حساب، روزى مىدهى.
منزّهى تو و معبودى جز تو نيست . كيست كه بداند تو كيستى و بزرگت نشمارد؟ و كيست كه اندازه قدرت تو را بشناسد و از تو پروا نكند؟ به قدرتت سپيدهدم را شكافتى، و تاريكىهاى شب را به كَرَمت نورانى ساختى، و آبهاى شيرين و شور را از درون صخرهها جارى گردانيدى، و از ابرها آبِ ريزان فرو فرستادى، و خورشيد و ماه را چراغ نوربخش براى مردم قرار دادى، بى آن كه در آنچه آغاز كردى، خستگى و درماندگى احساس كنى.
اى آن كه در عزّت و بقا، تنها هستى و با مرگ و نابودى بندگانت، بر آنان چيره گشتى! بر محمّد و خاندان پرهيزگارش درود فرست، و نداى مرا بشنو، و دعايم را پذيرا باش، و به فضل خود، آرزوها و اميدهايم را محقَّق ساز، اى بهترين كسى كه براى بر طرف كردن بدحالىها خوانده مىشود، و براى هر آسانى و دشوارى، به وى اميد بسته شده است! حاجتم را به درگاه تو آوردم. پس مرا از بهترينِ بخششهايت نااميد بر مگردان. اى كريم!» .
آن گاه سجده مىكنى و مىگويى : «خداى من! قلبم در پرده، خِرَدم شكست خورده، جانم معيوب، و زبانم اقرار كننده به گناه است ، و تو پوشاننده عيبهايى . پس گناهانم را ببخش ، اى آمرزنده گناهان ، اى پوشاننده عيبها ، اى سختكيفر ، اى آمرزنده ، اى سپاسگزار ، اى بردبار! حاجتم را برآور ، به حقّ آن راستگو ، فرستاده گرامىات و خاندان پاكش ، به مهربانىات اى مهربانترين مهربانان!» .