ابن خلدون در کتاب تاریخ ابن خلدون تحت عنوان تفسیر چنین آورده است: بدان که قرآن به لغت و اسالیب بلاغت عرب، نازل شده است. به همین جهت، عربها همگی آن را میفهمیدند و معانی آن را در سطح مفردات و تراکیب میشناختند.۱
وحید بهبهانی در فایده چهارم کتاب الفوائد الحائریّـة در باره جواز اخذ عنوان معاملات از غیر شارع متذکّر شده که موضوع حکم، هنگامی که معامله باشد، میتوان آن را از غیر شارع اخذ کرد. دلیل این اختیار، آن است که در قرآن و در حدیث، زبان قرآن، زبان قوم معرّفی شده است: (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلّا بِلِسانِ قَوْمِهِ) ۲ و «إنّ الله تعالى أجلّ من أن یخاطب قوماً بخطاب و یرید منهم خلاف ما هو بلسانهم و ما یفهمون». دلیل دیگر، این که: قطعی است که رسول خدا و ائمّه علیهم السلام وقتی با قومی سخن میگفتند و به آنها خطاب میکردند، به همان شیوه گفتاری و تفهیم و تفهّمی آنها تکلّم میکردند؛ زیرا اگر غیر از این بود، این نوع گفتار، موجب اغرا به جهل و تکلیف ما لا یطاق بود و پیداست که هر دو لازم، به طور قطع، قبیح است.
دلیل سوم، آن است که فایده اصلی و عمده وجود رسول و امام، ابلاغ احکام و تحصیل انتظام و سر و سامان دادن دنیا و آخرت انسان است. این هدف، تنها با مخاطبه و افهام به مردم محقّق میشود و مخاطبه و افهام نیز وقتی حاصل میشود که به شیوه گفتاری متعارف و اصطلاحات آنان باشد.
دلیل چهارم، این است که با تتبّع در احادیث معصومان معلوم میشود که آنان با زبان مردم، سخن گفته و عمل کردهاند، و دلیل پنجم، آن است که این شیوه گفتاری قرآن، مورد اتّفاق و اجماع مسلمان، بلکه جمیع ملّتهاست.۳
پس از وحید بهبهانی، موضوع نحوه تفهیم یا شیوه گفتاری قرآن، توسّط اصولیان دنبال شد. از میان اصولیان معروف میتوان به شیخ مرتضی انصاری در کتاب فرائد الاُصول، محمّدکاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی در کتاب کفایة الاُصول، محمّدحسین نایینی در کتاب فوائد الاُصول به قلم محمّدعلی کاظمی، سیّد روح الله