دلیل عقلی با چند تقریر بیان شده است که گویا محکمترین آنها بر عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله استوار است.۱ اگر درستی این تقریر آشکار باشد، میتواند دلیل بر همترازی سنّت و قرآن شمرده شود؛ ولی گویا اعتبار آن، قطعی و آشکار نیست. دلیل اجماع میتواند بر ناهمترازی آن دو و تقدّم قرآن دلالت نماید؛ زیرا اجماع به هر معنا و با هر مستندی که باشد، پس از جایگاه قرآن جای میگیرد.
در استدلال قرآنی، کم و بیش به پنج آیه اشاره شده است: (وَ أَنْزَلْنا إِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِمْ) ،۲(وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة) ،۳(وَ ما آتاکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا) ،۴(أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ) ،۵(وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ).۶
به موجب این آیات، دلیل اعتبار سنّت، قرآن است؛ یعنی قرآن، اصل و سنّت، فرع بر آن است. به عبارت دیگر، سنّت در طول قرآن قرار دارد. ارتباط اصل و فرع اقتضا میکند که در استدلال بر آموزههای دینی، این ترتیب رعایت گردد. نیز سنّت نمیتواند مخالف قرآن باشد، در حالی که قرآن میتواند مخالف سنّت باشد و سوم این که سنّت در چارچوب قرآن اعتبار دارد.۷
با رهگیری این موضوع در آثار اندیشهوران مسلمان دانسته میشود که برداشتهای یاد شده با پذیرش همگان همراه نیست. برخی میان مقام کسب اعتبار و مقام استدلال بر آموزههای دینی تفاوت گذاشتهاند. در مقام کسب اعتبار، سنّت، مدیون قرآن و فرع بر آن است و رابطه میان آن دو، طولی است؛ ولی در مقام استدلال، قرآن و سنّت در تراز و عرض هم قرار میگیرند. در این مقام نمیتوان سنّت را متأخّر یا قرآن را متقدّم یاد کرد. در شیعه گویا صاحب تسنیم (به زبان فارسی) و در اهل سنّت، صاحب کتاب حجّیة السنّـة، این دیدگاه را دارند.