است و اجمال آن را بیان میکند، یا از آن استثنا شده، کلّیت آن را تبیین میکند و حالت سومی وجود ندارد.۱ ابن حزم با این نگاه، احادیثی را که گویا مشتمل بر احکام ذکر نشده در قرآن است، با تفسیری، هماهنگ با قرآن نشان میدهد. او این هماهنگی را با تفسیر موسّع از عنوان «مضاف إلی ما فی القرآن» انجام داده است.۲
شاطبی(م۷۹۱ق) در سده نهم نیز همین دیدگاه را مطرح کرد. وی در بحث سنّت، مسئله سوم را به گستره کار ویژه سنّت اختصاص داده است. او معتقد است که سنّت در چارچوب بیانات قرآن اعتبار دارد. به عبارت دقیقتر، محتوا و معنای سنّت به قرآن بازگشت میکند. در این فرآیند، نقش سنّت، عبارت است از تفسیر مشکلات، تفصیل مجملات، تخصیص عمومات، تقیید مطلقات، شرح احکام و کلّیات قرآن. وی در این باره به قرآن، احادیث و استقرا استناد کرده و دلایل قول مخالف را که بر شواهد قرآنی، روایی و استقرا استوارند، ناتمام و آنها را با مدّعای خویش هماهنگ خوانده است.۳
این دیدگاه مورد تأیید برخی از عالمان اهل سنّت چون محمّد خضری، محمّد عبده، رشید رضا و محمود ابو ریّه قرار گرفت.۴ در نقطه مقابل، عدّهای مانند محمّدتقی حکیم، عبد الخالق عبد الحق و سامر اسلامبولی به نقد و ردّ آن پرداختند.۵ برآیند این بحث در شناخت جایگاه سنّت روشن است. در فرض گستره سنّت تا ورای قرآن، سنّت در اعتبار، جایگاه همتراز با قرآن را پیدا میکند، چنان که در فرض تحدید آن به بیانات قرآن، این جایگاه میتواند در طول جایگاه قرآن قرار گیرد.۶
نَسخ قرآن با سنّت
نَسخ قرآن با سنّت، یکی دیگر از مباحثی است که در باره آن اختلاف است و به اختلاف در باره جایگاه قرآن در استدلال، ارتباط تنگاتنگ دارد. این بحث نیز از مباحث دیرین
1.الأحکام، ابن حزم: ج۲ ص۱۹۹ _ ۲۰۰.
2.الأحکام، ابن حزم: ج۲ ص۱۹۹ _ ۲۰۰
3.الموافقات: ج۴ ص۹ _ ۱۶.
4.اُصول الفقه: ص۲۱۸، تفسیر المنار : ج۶ ص۱۵۸ _ ۱۶۳، أضواء علی السنّـة المحمّدیة: ص۳۹ _ ۴۰.
5.الاُصول العامّة: ص۲۴۷، حجّیة السنّـة: ص۴۷۳، تحریر العقل من النقل: ص۱۰۷ _ ۱۳۱.
6.الموافقات: ص۶ _ ۷، اُصول العامّة: ص۲۴۹ _ ۲۵۰، حجّیة السنّـة: ص۴۹۲ _ ۴۹۴.