45
عرضۀ حدیث بر قرآن

معانی آن نیز بر ایشان نازل گردیده است. این آیه را باید بر وزن آیاتی مانند: (فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ) ۱ و (تِلْک آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیک بِالْحَقِّ) ۲ فهمید. نزول قرآن بر قلب با قرائت و تلاوت، یکی است و مراد، سخن گفتن به زبانی خاص است.۳ در آیه مورد بحث، عبارت «علی قلبک» آمده، نه «علیک»؛ یعنی نزول بر قلب است، نه نزول بر پیامبر صلی الله علیه و آله. شاید این تعبیر بدان جهت آمده تا کیفیت تلقّی قرآن را گوشزد نماید. قرآن را نفس شریف پیامبر صلی الله علیه و آله بدون مشارکت حواسّ ظاهری دریافت کرده است.۴ به قرینه اطلاق وحی و کلام و قول بر قرآن و رابطه تفهیمی خدا با بشر و بویژه پیامبران و ظهور کلام و قول در مجموعه لفظ و معنا، وحی به معنای بیان گفتاری می‌تواند باشد.

ب. جایگاه حدیث

معروف است که حدیث، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام است و به طور کلّی به آنان انتساب دارد. آیا حدیث، چونان قرآن، وحی است یا ریشه در اجتهاد پیامبر صلی الله علیه و آله دارد؟

بنا بر گزینه نخست، حدیث با وحی قرآن باید تفاوت داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت، دیگر حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله نخواهد بود؛ بلکه همان قرآن است و یا قرآن همان حدیث خواهد بود. از این رو باید دید که: تفاوت آن با قرآن در چه چیز یا چیزهایی است؟ آیا حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله مانند قرآن، با وساطت جبرئیل فرود آمده‌است؟ یا باید دید که: آیا به سان آن می‌تواند به گونه‌های دیگر چون مستقیم یا از ورای حجاب نیز باشد؟

بنا بر گزینه اجتهاد، باید دید که: آیا اجتهاد، بدون از خطاست یا خطاپذیر است؟ آیا اجتهادِ خطاناپذیر امکان دارد؟ و در هر روی، آیا حدیث، فراگیر است و همه موارد( قول و فعل و تقریر، سنّت قولی و عملی، ناظر به تشریع و غیر تشریع و.. .) را شامل می‌شود یا به موارد خاص اختصاص دارد؟

این بحث از سده دوم در حوزه اهل سنّت مطرح شد و شاید شافعی در طرح آن بر دیگران پیش باشد. با رهگیری آن در آثار اندیشه‌وران مسلمان می‌توان بیش از چهار

1.قیامت: آیۀ ۱۰۸.

2.آل عمران: آیۀ ۱۰۸.

3.المیزان: ج۱۵ص۳۴۵ _ ۳۴۶.

4.المیزان: ج۱۵ص۳۴۶.


عرضۀ حدیث بر قرآن
44

دانسته‌اند، به ناچار باید به این مطلب اذعان داشته باشند که آنچه حادث شده، مجموع لفظ و معناست.

قرائن قرآنی بر این دیدگاه، فراوان است، مانند:
(وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوىٰ ‏إِنْ هُوَ إِلّا وَحْیٌ یُوحىٰ).۱ در این آیه خود نطق پیامبر صلی الله علیه و آله، وحی شمرده شده است؛ یعنی زبانی که پیامبر صلی الله علیه و آله با آن سخن می‌گوید، زبان وحی است.
(وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى).۲ در این آیه، از استماع (گوش فرا دادن) به وحی، سخن گفته شده است. پیداست که استماع در صورتی صدق می‌کند که وحی، شکل گفتاری و زبانی داشته باشد.
(حـٰم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ).۳ از این آیه استفاده می‌شود که خود خداوند، قرآن را به زبان عربی نازل کرده است .
(لا تُحَرِّک بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ثُمَّ إِنَّ عَلَینا بَیانَهُ).۴ در این آیه از این که خدا قرائت را به خود نسبت داده است، معلوم می‌شود وحی تدریجی، وحی زبانی بوده است. پیداست که قرائت به معنای تکلّم به زبانی خاص است.
افزون بر اینها آیاتی که در آنها کلام به خدا نسبت داده شده و خدا فاعل کلام است، به کار رفتن تعبیر «قول» از قرآن: (إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیکَ قَوْلاً ثَقِیلاً) ۵ و تعبیر به خود قرآن و تکرار کلمه «قل» در بیش از سیصد مورد و نیز دیگر کلمات امری (مانند: اقرء، فاصدع، بلّغ، أعرض و.. .)، همگی از سرشت زبانی قرآن حکایت دارند و نشان می‌دهند که واسطه وحی هم به همین صورت، آن را دریافت کرده است.

در باره آیه: (نَـزَلَ بِهِ الرّوُحُ الأَمینُ عَلیٰ قَلبِکَ) ۶ که در قول اوّل به آن استناد شده است نیز برخی متذکّر شده‌اند که ضمیر «نزل به» به قرآن بر می‌گردد و قرآن، کلامی تشکیل شده از الفاظی است که دارای معنایند و همان گونه که الفاظ قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده،

1.نجم: آیۀ ۳ _ ۴.

2.طه: آیۀ ۱۳.

3.زخرف: آیۀ ۱ _ ۴.

4.قیامت: آیۀ ۱۶ _ ۱۸.

5.مزمّل: آیۀ ۵.

6.شعرا: آیۀ ۱۹۳ _ ۱۹۴.

  • نام منبع :
    عرضۀ حدیث بر قرآن
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی احمدی نورآبادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18876
صفحه از 312
پرینت  ارسال به