معانی آن نیز بر ایشان نازل گردیده است. این آیه را باید بر وزن آیاتی مانند: (فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ) ۱ و (تِلْک آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیک بِالْحَقِّ) ۲ فهمید. نزول قرآن بر قلب با قرائت و تلاوت، یکی است و مراد، سخن گفتن به زبانی خاص است.۳ در آیه مورد بحث، عبارت «علی قلبک» آمده، نه «علیک»؛ یعنی نزول بر قلب است، نه نزول بر پیامبر صلی الله علیه و آله. شاید این تعبیر بدان جهت آمده تا کیفیت تلقّی قرآن را گوشزد نماید. قرآن را نفس شریف پیامبر صلی الله علیه و آله بدون مشارکت حواسّ ظاهری دریافت کرده است.۴ به قرینه اطلاق وحی و کلام و قول بر قرآن و رابطه تفهیمی خدا با بشر و بویژه پیامبران و ظهور کلام و قول در مجموعه لفظ و معنا، وحی به معنای بیان گفتاری میتواند باشد.
ب. جایگاه حدیث
معروف است که حدیث، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام است و به طور کلّی به آنان انتساب دارد. آیا حدیث، چونان قرآن، وحی است یا ریشه در اجتهاد پیامبر صلی الله علیه و آله دارد؟
بنا بر گزینه نخست، حدیث با وحی قرآن باید تفاوت داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت، دیگر حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله نخواهد بود؛ بلکه همان قرآن است و یا قرآن همان حدیث خواهد بود. از این رو باید دید که: تفاوت آن با قرآن در چه چیز یا چیزهایی است؟ آیا حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله مانند قرآن، با وساطت جبرئیل فرود آمدهاست؟ یا باید دید که: آیا به سان آن میتواند به گونههای دیگر چون مستقیم یا از ورای حجاب نیز باشد؟
بنا بر گزینه اجتهاد، باید دید که: آیا اجتهاد، بدون از خطاست یا خطاپذیر است؟ آیا اجتهادِ خطاناپذیر امکان دارد؟ و در هر روی، آیا حدیث، فراگیر است و همه موارد( قول و فعل و تقریر، سنّت قولی و عملی، ناظر به تشریع و غیر تشریع و.. .) را شامل میشود یا به موارد خاص اختصاص دارد؟
این بحث از سده دوم در حوزه اهل سنّت مطرح شد و شاید شافعی در طرح آن بر دیگران پیش باشد. با رهگیری آن در آثار اندیشهوران مسلمان میتوان بیش از چهار