خدا و آتش: (قُلْنا یا نارُ کونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ) ،۱
خدا و مطلق آفریدگان: (إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکونُ).۲
حقیقی بودن کلام خدا
وقتی گفته میشود: خدا با موسی علیه السلام یا مادر او تکلّم کرد و یا وقتی گفته میشود قرآن، کلام خداست، مراد چیست؟ یک برداشت که متعارف نیز هست، این است که میان خدا و عیسی علیه السلام و مریم و محمّد صلی الله علیه و آله ارتباط تفهیمی برقرار شده و خدا مقاصد خود را به آنان انتقال داده است. به عبارت دیگر، تکلیم مانند آفریدن و میراندن و زنده کردن و روزی دادن، فعل خداست و این فعل در خارج، تحقّق یافته است. در نتیجه پیامبر صلی الله علیه و آله، مریم علیها السلام و عیسی علیه السلام پس از ارتباط تکلیمی و وحیانی خدا، در مقایسه با پیش از این ارتباط، در دانش و آگاهی و توانایی روحی و معنوی، دارای دو شخصیت متفاوت اند.
اگر چه خاستگاه تردید در حقیقی بودن صفت «تکلیم» برای خدا دوره معاصر و تجربهگرایی است، ولی گویا زمینه معرفتشناختی آن در فرهنگ و ادبیّات دینی و کلامی وجود دارد. تمایز ساحت بشر با خدا، ناهمترازی خدا و بشر در وجود، فقدان زبان مشترک و نیز جریانهای تفسیری با عنوان تفسیر رمزی، توجیههای فلسفی و عقلی وحی، تعریف وحی به ارتباط بلاواسطه و روحانی و نیز در آمدن فرشته حامل وحی به شکل و شمایل برخی زیبارویان عصر پیامبر صلی الله علیه و آله، میتوانند نشانههای این نظریّه باشند. در دوره معاصر، تحت تأثیر فراگیری و تسلّط روش تجربهگرایی، ملائکه به قوای عقلی فراخوان به خیر، وحی به ادراکات قوّه عقلی، روح القدس و روح الأمین به عالیترین مرتبه این قوا و شیاطین و جن به قواى شهویه و غضبیه _ که به شر و فساد فرا میخوانند _ پایین آورده شدهاند.۳
قرینه بر واقعی بودن تکلیم به عنوان فعل خدا، ظاهر آیات قرآنیای است که در آنها از فعل برگرفته از مصدر «کلام» و «قول» برای خدا یاد شده است و نیز گزارش قرآن از بیانات