فراگیری آن کامل نباشد، نمیتوان با اطمینان از عدم صدور سخن گفت. اگر فرض مدلول ظنّی نیز افزوده شود، به دلیل ظنّی بودن، توانایی نشان دادن واقع را ندارد. چه بسا در واقع، این حدیث به ظاهر مخالف قرآن، از معصوم صادر شده باشد. با تتبّع و تأمّل در جوانب و زوایای موضوع، نظر بر آن شد که خروجی این قاعده نفی صدور است با این توضیح که ظاهر نزد عقلا قطعآور است و نمیتوان به صرف احتمال خلاف، پایه آن را لرزان نشان داد.
بخش چهارم به برخی تأمّلات اختصاص دارد و در ارتباط با مباحثی است که در بخشهای پیشین مطرح شد یا آنچه در باره این قاعده میتواند مطرح شود و خود را به صورت یک سؤال یا شبهه نشان دهد. در این جا سه سؤال و شبهه مطرح میگردد. یکی آن است که به موجب برخی متون روایی گویا نقد اسنادی بر نقد قرآنمحور مقدّم است و این، خلاف رأیی بود که پیش از این در این پژوهش ابراز شد. در این باره صورت مسئله مطرح گردیده و با نگاهی تاریخی به آن با استناد به قرائن متعدّد، پاسخ داده شده است.
سؤال دوم، این است که در متون روایی و عبارات اندیشهوران مسلمان، در کنار قرآن، سنّت و عقل و ... در بیان قواعد نقد محتوایی یا در مقام انطباق، ذکر شدهاند. این وضعیت میتواند دو سؤال ایجاد کند: یک. این معیارها با لحاظ جمعی باید باشند یا یکی از آنها بسنده میکند؟ دو. آیا مسئله همترازی یا ناهمترازی قرآن با این معیارها را به میان میکشد؟ این موضوع نیز به طور گسترده و با نگاه فراگیر، بحث و این مطلب، تقویت شده که اوّلاً لحاظ جمعی، شرط نیست و ثانیاً قرآن، مقدّم بر سنّت است و عقل مستقل و بدیهی یا بر پایه بدیهیات، بر قرآن مقدّم میشود.
سؤال سوم، در باره این است که گویا به نقد محتوایی و از جمله قرآنمحور نسبت به نقد اسنادی، چندان توجّه نشده است. با پذیرش این مطلب، دیدگاههای مختلفی نقل و برای دیدگاه مختار، به سیزده دلیل، اشاره شده است.