این قاعده گویا تا سده چهارم، بیشتر معطوف به مورد تعارض اخبار بوده است. فضل بن شاذان(م۲۶۰ق)،۱ طبری(م۳۱۰ق)۲ و کلینی (م۳۲۹ق)۳ در برخورد با اقوال و احادیث متعارض، در عمل یا قول، به معیار قرآن اشاره یا تصریح نمودهاند.
در نیمه دوم سده چهارم به بعد، معیار قرآن در ارزیابی مطلق احادیث، توجّه عالمان تفسیر و نقد حدیث را جلب کرد. احمد بن علی رازی معروف به جصّاص (م۳۷۰ق) بارها با الهام از حدیث عرض، معیار موافقت و مخالفت با قرآن را در نقد روایات و اقوال به کار گرفت.۴ ابن قتیبه (م۳۷۶ق) عالم شهیر فقه الحدیث و نقد الحدیث، در دفاع از عدم مخالفت برخی احادیث با قرآن اهتمام داشت. وی روایاتی را که مخالف قرآن پنداشته شده بودند، با توجیهاتی از صورت مخالفت در آورد؛ زیرا او معتقد بود حدیث نمیتواند و نباید با قرآن یا عقل، مخالف و یا از درون، ناسازگار باشد.۵
شاید جصّاص(م۳۷۰ق) بود که برای بار نخست به بیان معیارهای نقد محتوایی حدیث پرداخت و از قرآن به عنوان یکی از این قواعد یاد کرد.۶ در سده پنجم، شیخ مفید(م۴۱۳ق) بارها تصریح کرد که حدیث نمیتواند و نباید مخالف قرآن باشد.۷ سیّد مرتضی(م۴۳۶ق) شاگرد نامدار شیخ مفید نیز دیدگاه استاد خود را تأیید و بر آن تأکید کرده است. وی افزون بر بیان موارد قابل توجّه در نقد حدیث با قرآن و طرد آنها به دلیل مخالفت(به معنای عام) با قرآن،۸ در بیانیهای، دیدگاه یاد شده را در نحوه تعامل خویش با اخبار مطرح کرده است.۹ به موجب این دیدگاه، اخبار در حالت تعارض، از
1.الإیضاح: ص۳۳۵.
2.جامع البیان: ج۱ ص۴۷۲ و ج۲ص۶۱۰.
3.الکافی: ج۱ ص۳ _ ۴.
4.أحکام القرآن: ج۱ص۶۲۶، ۶۲۹، ۶۴۷ و ج۳ ص۳ ۷ و ۶۱۶.
5.تأویل مختلف الحدیث: ص۲۸ _ ۳۰، ۸۳، ۸۸، ۱۴۰ _ ۱۴۱، ۱۷۹، ۱۸۱ _ ۱۸۲، ۲۱۰، ۲۲۷ _ ۲۲۸ و ۳۰۲.
6.الفصول فی علم الاُصول: ج۱ ص۱۵۷.
7.تصحیح اعتقادات الإمامیّة: ص۴۴ و ۱۴۹، المقنعة: ص۶۷۰.
8.الانتصار: ص۱۱۱، ۵۰۲، ۵۱۶ _ ۵۱۷، الناصریات: ص۱۳۱، رسائل المرتضى: ج۱ ص۲۵۷ و ج۲ص ۵ ۴ و ۵۶.
9.الأمالی، سیّد مرتضی: ج۲ ص۳۵۰، الانتصار: ص۲۸ (مقدّمۀ محقّق).