قول، قص، تلقّی، ندا، نبأ و مشتقّات آنها نیز بر قرآن و ارتباط تفهیمی خدا با پیامبر اسلام و جز او، به کار رفتهاند.
افزون بر این واژگان، برخی واژگان دیگر در قرآن، از این مطلب حکایت دارند که قرآن بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده یا به سوی او آمده یا به او داده شده است، مانند: نزول، مجیء، اتیان و ایتاء. در قرآن با مقایسه مواردی که واژه «نزول» در مورد آنها به کار رفته، دیده میشود که نازل کننده یا فاعل نزول، خدا۱ و گاه جبرئیل۲ بوده و کسی که بر او فرود آمده، پیامبر اسلام است که معمولاً با ضمیر خطاب، از او یاد شده است.۳
مشتقّات مادّه «مجیء» در بیش از سی و پنج مورد در باره قرآن به کار رفته که برخی از آنها بر اصلِ آمدن قرآن به عنوان مطلبی حق، بدون اشاره به آورنده آن یا کسی که قرآن به سوی او آمده است، دلالت دارند.۴
مادّه «اتیان» و «ایتاء» نیز حدود ده مورد در باره قرآن آمده که در برخی موارد، فاعل، خدا و گیرنده، پیامبر اسلام ذکر شده است: (وَ لَقَدْ آتَیناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ).۵
حقیقت کلام خدا و وحی
واژههای: کلام، قول، ندا، نبأ و امثال آنها که بدانها اشاره شد، در تفاهم بشری بر انتقال افکار و خواستهها از طریق زبان و با واسطه دهان اطلاق میشود. گویا در میان آنها واژه «وحی» وضعیتی متفاوت دارد. وحی از یک سو، یک طریق متعارف و آشنا در تفهیم و تفاهم نیست و از دیگر سو، گستره کاربرد آن در قرآن از سایر واژگان، گستردهتر است. از این مهمتر، اصل ارتباط کلامی خدا با آفریدگان و از جمله انسان است. نبود سنخیت در تراز وجودی میان خدا و دیگر آفریدگان و نبود زبان مشترک، تفهیم و تفهّم خدا و انسان، خدا و حیوانات و فرشتگان و جمادات را پیچیده و نامتعارف کرده است. آیا اطلاق این