259
عرضۀ حدیث بر قرآن

فصل سوم:‌ تأمّل سوم

در دو فصل ‌اوّل و سوم از بخش دوم، به بیش از سی روایت از طریق شیعه و اهل ‌سنّت و بیش از شش حکمت و دلیل بر لزوم پالایش حدیث با قرآن اشاره شد. به علاوه در دانش اصول و دانش‌های پیرامونی حدیث بویژه نقد الحدیث در مقام بیان قاعده، به معیارهای نقد محتوایی از جمله قرآن پرداخته شده است. با این وجود، به نقد محتوایی به طور عام و نقد ‌قرآن‌محور به طور خاص، در قیاس با نقد اسنادی، توجّه کمی شده است و شمار زیادی از روایات را در بر نمی‌گیرد. این توجّه در دو محور انجام گرفته است: یکی تبیین بنیان و چارچوب نظری قاعده پالایش حدیث با قرآن و دیگری رویکرد عملیاتی.

توضیح این مسئله، در سه حوزه دنبال می‌شود: اهتمام اندیشه‌وران دینی در بیان قاعده نقد قرآن‌محور، اهتمام آنان در اعمال و تطبیق این قاعده بر احادیث و سوم، دیدگاه‌ها در باره میزان توجّه به این قاعده و بیان عواملی که می‌توانند در کم‌توجّهی به آن، نقش ایفا کرده باشند.

الف. بیان قاعده

چنان که اشاره شد، معیار «‌قرآن» در نقد حدیث، در متون روایی و متون پیرامونی آن (مانند: اصول فقه، مصطلح الحدیث، نقد الحدیث و گاه تفسیر و کلام) ذکر شده است. در متون روایی، این معیار، در ارزیابی مطلق حدیث و گاه برای برون‌رفت از تعارض


عرضۀ حدیث بر قرآن
258

جریان موسوم به ‌»قرآنیون»۱ این عقیده را دارند.

در کنار این دیدگاه می‌توان از دیدگاه تقدّم ‌سنّت بر قرآن یاد کرد که کم و بیش در دو حوزه شیعه و اهل ‌سنّت طرفدار دارد.

تقدّم ‌سنّت بر قرآن در میان دو گروه می‌تواند مطرح باشد: یکی قائلان به تقدّم جایگاه ‌سنّت بر ‌قرآن، که معتقدند ‌قرآن، بدون تفسیر و تبیین ‌سنّت فهمیده نمی‌شود. عبارت «الکتاب أحوج إلی السنّة» یا «السنّة قاضیة علی الکتاب» در حوزه اهل ‌سنّت۲ و نزاع اخباریان و اصولیان در حوزه شیعه۳ می‌تواند نمایانگر وجود این دیدگاه تلقّی گردد.

و دیگری، قائلان به هم‌ترازی قرآن و ‌سنّت. این قول به سه تقریر دیده می‌شود:

تقریر اوّل، این است که ‌قرآن، نه مرجع در ارزیابی حدیث و نه مرجّح در حالت تعارض اخبار است؛ زیرا قرآن و ‌سنّت و ‌سنّت و ‌سنّت، هیچ گاه با هم تعارض و اختلاف پیدا نمی‌کنند. این دو از منبع وحی ریشه گرفته‌اند۴ و لذا بر یکدیگر برتری و اولویت ندارند.۵

تقریر دوم، آن است که ‌سنّت، مبیّن قرآن است و مبیّن بدون بیان، تحقّق خارجی پیدا نمی‌کند. به عبارت دیگر نمی‌توان میان مبیّن و بیان، جدایی قائل شد.۶

تقریر سوم این قول، آن است که ‌قرآن، دلیل حجّیت ‌سنّت است و از این نظر، مقدّم بر ‌سنّت است؛ ولی پیداست پس از آن که ‌سنّت حجّیت یافت، در عرض و به قولی، ملازم قرآن واقع می‌شود.

به موجب دو تقریر اخیر، امکان دارد میان قرآن و ‌سنّت تعارض واقع شود که می‌باید به قواعد تعارض عمل شود.۷

1.در کتاب القرآنیّون و شبهاتهم حول السنّـة به بیان دیدگاه‌های مختلف در بارۀ سنّت و طرق نقل آن _ که به گونه‌ای به تحدید اعتبار سنّت و یا حتّی بی‌اعتباری آن می‌تواند انجامد _ ، پرداخته شده است. دیدگاه‌های بیش از بیست عالم سنّتی از سدۀ سیزدهم به بعد، معرّفی شده است.

2.الموافقات: ج۴ ص۷ _ ۸.

3.الحدائق الناضرة: ج۱ص ۲۷ _ ۲۸ و ۱۲۶ _ ۱۳۳، اُصول الفقه، مظفّر: ج۲ص۱۵۶.

4.الأحکام، ابن حزم: ج۱ص۹۰ و ج۲ ص۱۶۲ _ ۱۶۳.

5.الأحکام، ابن حزم: ج۲ ص۱۶۷.

6.الاُصول العامّة: ص۲۴۱ _ ۲۴۲.

7.تسنیم: ج۱ ص۸۳.

  • نام منبع :
    عرضۀ حدیث بر قرآن
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی احمدی نورآبادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18962
صفحه از 312
پرینت  ارسال به