ادراک به معنای سوم، در زبان فلاسفه به عقل عملی یاد میشود و در مقابل آن، عقل نظری است. مثال عقل نظری، ادراک عقل به این که کل، بزرگتر از جزء است و نقیضان لا یجتمعان و لا یرتفعان. تفاوت عقل نظری و عملی، در متعلّق ادراک است. اگر متعلّق ادراک علم باشد، عقل نظری است و اگر عمل باشد، عقل عملی.۱
اشاعره، منکر ادراک عقل عملی اند. به این معنا که افعال، حسن و قبح ذاتی ندارند. حسن افعال و قبح آنها با امر و نهی شارع معلوم میشود.۲ محمّدرضا مظفّر در مقام پاسخ به شبهههایی که نسبت به اعتبار حسن و قبح عقلی افعال شده، مدرکات عقل عملی را به سه دسته تقسیم کرده است:
یک. حسن و قبح ذاتی. مراد از این نوع، آن است که خود عنوان، صرف نظر از هر لحاظ و شأن دیگری، علّت تامّه برای ادراک حسن و قبح است، مانند حسن عدل و قبح ظلم. عدل بما هو عدل، همیشه و همه جا حسن است، به این معنا که هر زمان و هر کجا که عنوان «عدل» صدق کند، عقلا فاعل آن را مدح میکنند و ظلم بما هو ظلم، قبیح است و فاعل آن نزد عقلا مذموم و گناهکار است.۳
دو. حسن و قبح اقتضایی. مراد از این نوع، آن است که عنوان فعل، اقتضای حسن یا قبح دارد، اگر چه ممکن است با لحاظ دیگری، این اقتضا مؤثّر واقع نشود، مانند حسن صدق و قبح کذب. صدق بما هو صدق، اقتضا دارد که عقلا فاعل آن را شایسته و سزاوار مدح بدانند، به خلاف کذب که آن را مذموم میدانند؛ لیکن این در همه حال و همه جا نیست. گاه، امر مهمتری پیدا میشود که آن باید مقدّم شود، مانند این که صدق، موجب قتل نفْس محترم یا هتک عِرض و آبرو شود.
سه. آن عنوانی که نه علّت تامّه است برای حسن و قبح و نه اقتضای آنها را دارد. در این نوع، گاه لحاظ و شأن دیگری موجب میشود که فعل، متّصف به حسن یا قبح شود، مانند بیشتر مباحات شرعی. مثلاً آشامیدن آب، بدون در نظر گرفتن هر عنوان دیگری،