247
عرضۀ حدیث بر قرآن

ارزش اجماع در شیعه، تابع ارزش ‌سنّت نسبت به کتاب است. در حوزه اهل ‌سنّت، اجماع، مقدّم بر کتاب و ‌سنّت دانسته شده است و دلیل آن، دو امر می‌تواند باشد: اوّل دلالت اجماع، قطعی است؛ ولی دلالت ظواهر و عمومات قرآن و ‌سنّت، قطعی نیست۱ و دوم قرآن و ‌سنّت، منسوخ می‌شوند؛ ولی اجماع، منسوخ نمی‌شود. از این رو، اجماع، دلیل قاطع بر نَسخ قرآن و ‌سنّت می‌تواند باشد.۲

جایگاه عقل

چنان که گذشت، عقل، در موضوع دلایل احکام و نیز در موضوع ارزیابی حدیث (به عنوان یکی از طرق پالایش آن)، در دو حوزه اهل ‌سنّت و شیعه، مطرح شده است. تاریخ برخورد با عقل، نشان می‌دهد که در باره جایگاه عقل در شیعه و مذاهب فقهی اهل ‌سنّت، موضع واحد و یکسانی اختیار نشده است. در حوزه اهل ‌سنّت، عقل در جایگاه یکی از منابع تشریع که بر قرآن و ‌سنّت تقدّم پیدا می‌کند۳ و به عنوان دلیل بر برائت اصلی و گاه به معنای قیاس که پس از قرآن و ‌سنّت و اجماع قرار می‌گیرد، آمده است؛ ولی در حوزه شیعه، عقل به اختلاف دیدگاه‌ها و ظاهر عبارات، به عنوان ابزار و طریق شناخت دلایل احکام و نیز یکی از دلایل احکام دانسته شده و از جهت جایگاه با اختلاف در مرتبه چهارم پس از قرآن و ‌سنّت و اجماع و نیز در مرتبه مقدّم بر ظواهر قرآن و ‌سنّت دانسته شده است.۴

به لحاظ تاریخی، چهار دوره در تاریخ اصول شیعه برای جایگاه عقل می‌توان ذکر کرد. دوره آغاز حاکمیت اندیشه اصولی و اجتهادی که در دو سده چهارم و پنجم بود. در این دوره، عقل، ابزار شناخت شناخته می‌شد، نه منبع شناخت. طرفدار این قول، شیخ مفید و گویا شیخ طوسی بوده‌اند. دوره دوم، سده ششم تا یازدهم است. در این دوره،

1.الأحکام، آمدی: ج۳ ص۱۵۹.

2.المستصفی: ص۳۷۴، الذریعة: ج۱ ص۴۵۷.

3.الفصول: ج۱ ص۱۴۶ _ ۱۴۹.

4.فرائد الاُصول: ج۱ ص۵۷، اُصول الفقه، مظفّر: ج۲ ص۱۲۵ _ ۱۲۷.


عرضۀ حدیث بر قرآن
246

در نظر او از ادلّه برائت است و برائت نیز یک اصل عملی است که وظیفه را معلوم می‌کند. پس عقل، دلیل بر اصل است، نه دلیل مستقیم و مباشر بر وظیفه، گو این که در دانش اصول در بحث ادلّه احکام، معمولاً قرآن و ‌سنّت، به ترتیب ذکر شده‌اند،۱ چنان که گاه قرآن با عنوان منبع ‌اوّل و ‌سنّت با عنوان منبع دوم یاد می‌شود.

البتّه پیداست که این ترتیب و قیدهای بیانی نمی‌توانند در همه جا و نزد همه اندیشه‌وران، ترتّب جایگاه آن دو را نشان دهند؛ بلکه آن، برداشتی ابتدایی است که با واقع فاصله دارد. این ترتیب را نباید ترتیب حقیقی آنان در استنباط احکام دانست؛ زیرا در تخصیص عمومات ‌قرآن، ‌سنّت، نقش مخصّص را ایفا می‌کند.۲ پیداست که تخصیص در صورتی می‌تواند قرینه بر عدم ترتیب واقعی تلقّی شود که مخصّص، مخالف عام شناخته شود. نیز در نَسخ ‌قرآن، اعتقاد غالب، آن است که ‌سنّت می‌تواند ناسخ باشد.۳

با این بیان کوتاه به اجمال معلوم شد که از میان دلایل احکام، دو دلیل کتاب و ‌سنّت، دلایل مستقل شناخته شده‌اند. در باره اجماع نیز قول معروف در حوزه شیعه، بلکه ‌اتّفاق، بر عدم استقلال آن است، چنان که در حوزه اهل ‌سنّت نیز بسیاری بر عدم استقلال آن هم‌عقیده ‌اند. عقل از وضعیت بهتری نسبت به اجماع از جهت استقلال و عدم آن، برخوردار است. قول معروف در دو حوزه شیعه و اهل ‌سنّت، آن است که عقل، دلیل چهارم است، گر‌چه در تعریف و تفسیر عقل، اختلاف وجود دارد. از این رو به‌جا و مناسب است که بحث در محور جایگاه کتاب و ‌سنّت و عقل، متمرکز شود.

خلاصه سخن در باره جایگاه اجماع، این است که اجماع در دو حوزه اهل ‌سنّت و شیعه وضعیت متفاوت دارد. در حوزه اهل ‌سنّت، اجماع در نظر بسیاری، دلیل مستقل است و مبنای آن، امتناع اجتماع امّت بر خطا دانسته شده است؛۴ ولی در شیعه، اجماع، دلیل مستقل نیست؛ بلکه تابع ‌سنّت است. با این بیان دانسته می‌شود که

1.السرائر: ج۱ ص۴۶، المعتبر: ج۱ ص۲۸، الذكری: ج۱ ص۳ _ ۵، قوانین الاُصول: ص۹، تاریخ فقه و فقها: ص۷۵.

2.الذریعة: ج۱ص۲۷۸ و ۲۸۷، اللمع: ص۱۷۴.

3.الذریعة: ج۱ص ۴۶۰ _ ۴۶۳.

4.المستصفی: ص۳۷۴.

  • نام منبع :
    عرضۀ حدیث بر قرآن
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی احمدی نورآبادی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 19809
صفحه از 312
پرینت  ارسال به