سؤال دوم، این که: این معیارها در یک تراز قرار دارند، یا میان آنها تقدّم و تأخّر است؟ در فرض همترازی باز به هنگام تعارض، راه برونرفت چیست؟
گویا این دو سؤال، خود در عرض هم نیستند و سؤال اوّل به موجب یک گونه پاسخ به سؤال دوم، در طول آن قرار میگیرد؛ بلکه از موضوع بحث خارج میشود. آن گزینه این است که این معیارها در عرض هم قرار ندارند؛ بلکه میان آنها ترتّب (تقدّم و تأخّر) است.
بحث نظری در ارتباط با سؤال نخست در هیچ یک از دو حوزه شیعه و اهل سنّت انجام نگرفته است. برخی از اصولیان امامیّه به مناسبت مقبوله عمر بن حنظله و مرفوعه زراره از ترتیب معیارهای مذکور در این دو روایت که واقعی است یا نه، سخن گفتهاند و متذکّر شدهاند که به قرینه اختلاف در تعداد معیارها و چینش آنها در متون روایی بویژه مقبوله و مرفوعه، این ترتیب واقعی نیست. در مقام عمل نیز آن جا که به نقد احادیث پرداخته شده است، در اغلب موارد از نقد اسنادی و محتوایی، هر دو، استفاده و در نقد محتوایی، در کنار قرآن به سنّت، مذهب، اخبار عامّه و گاه عقل، استدلال شده است. این گونه نقدها که قرینه روشنی را بر اصلی و فرعی بودن معیارها ندارند، نمیتوانند نشان دهند که نسبت این معیارها از جهت جایگاه چگونه است.
در سده یازدهم، فاضل تونی به بیان صورت مسئله پرداخت و این مسئله را در ارتباط با مقبوله عمر بن حنظله و مرفوعه زراره مطرح کرد. وی به قرینه کلمه «واو» که میان کتاب و سنّت واقع شده و نیز عبارت «إن کان الفقیهان عرفا حکمه من الکتاب و السنّة» که پس از اشاره به معیار کتاب و سنّت آمده، احتمال داده که باید حدیث، بر هر دو، عرضه شود. نیز به قرینه اشاره به معیار اخبار و مذهب عامّه که به تنهایی ذکر شده، احتمال داده که «و» به معنای «أو» باشد. در نتیجه، عرضه میتواند بر یک معیار باشد.۱ ظاهر این عبارت، گویای آن است که فاضل تونی نتوانسته است از بنبست مقبوله عمر بن حنظله در این مسئله خارج شود. این نوع بنبست، به مقبوله محدود نیست و در سایر متون روایی نیز وجود دارد. در دیگر متون روایی، معیارهای محتوایی در چند زمینه با اختلاف دیده میشوند: