در نقد محتوایی نیز نمیتوان هر دو رویکرد را جمع کرد و باید یکی را اختیار نمود؛ زیرا در مقام ترجیح، معیارها باید قابل شدّت و ضعف و افزایش و کاهش(ذو مراتب) باشند. این ویژگی نسبت به معیارهای اسنادی انطباق دارد، چنان که تعابیر : اعدل، افقه، اوثق و...، شاهد بر آن اند. البتّه معیارهای محتوایی چنین نیستند. از این رو، در متون روایی و پیرامونی آن، تعابیر: سنّت، عقل و...، به کار رفته و گونه ناظر به ذو مراتب بودن آنها دیده نمیشود.۱
قرینه هفتم، این است که بر فرض اشتمال آن بر باب تعارض، موارد ترجیح به قرآن، نادر، بلکه معدوم اند. شیخ مرتضی انصاری در فرائد الاُصول، مواردی را که میتوان فرض کرد قرآن مرجّح واقع شود، استقصا کرده است. وی سه صورت را در این ارتباط ذکر کرده و متذکّر شده که دو صورت آن، معدوم و یک صورت، نادر الوجود است.۲
به هر روی به نظر میرسد مقبوله عمر بن حنظله در محتوا به قدری ضعیف و سست است که به آسانی میتوان از آن صرفنظر کرد.