البتّه گویا ابو حنیفه، سیّد مرتضی و ابو بکر سرخسی در این ارتباط، رأیی متفاوت ابراز کردهاند و به زعم این سه اندیشهور، عمومات و ظواهر قرآن با خبر واحد تخصیص نمیخورد؛ زیرا ظاهر آیات، علمآور است، هرچند به نظر میرسد که مراد از علم در کلام آنان، قطع و یقین نباشد؛ بلکه اطمینان باشد.
دیدگاه دیگر، آن است که دلالت الفاظ قرآن، ظنّی است. گویا وحید بهبهانی و سیّد محمّدحسین طباطبایی این قول را اختیار کردهاند. به موجب این دیدگاه که بر کلام علّامه طباطبایی استوار است، قرآن میتواند دلالت قطعی داشته باشد و آن با نگاه مجموعی آیات حاصل میشود.۱ یکی از شاگردان علّامه طباطبایی در این باره چنین آورده است: قرآن، یک مجموعه یکپارچه و هماهنگ است. با نگاه مجموعی به آیات قرآن میتوان به دیدگاه ثابت و قطعی قرآن نائل شد. در مقابل، پشتوانه دلالت خبر واحد بر محتوا، اصول عقلائیّه همانند اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت عدم تقیید و اصالت عدم تخصیص، اصالت عدم قرینه و مانند آن اند.۲ به عبارت دیگر، از نظر دلالت، گرچه آیات قرآن همانند روایات به نظر میرسند، لیکن چون قرآن از احتمال دسیسه و تحریف و از سوی دیگر، از احتمال سهو و نسیان و خطا در فهم و عصیان در ابلاغ و املا مصون است و از طرفی عهدهدار تبیین خطوط کلّی دین است، نه فروع جزئی آن، پس از ارجاع متشابهات به محکمات و حمل مطلقها بر مقیّدها و عمومها بر خصوصها و باز گرداندن ظواهر به نصوص یا اظهر و جمعبندی آیات و مطالب، امری یقینی یا به مثابه یقینی خواهد بود. بنا بر این، قرآن کریم، پایگاه قطعی یا اطمینانبخش دین است و زمام دین باید به امری قطعی سپرده شود، نه ظنّی.
به هر روی، قطعیت صدور قرآن برای معیار بودن جهت پالایش حدیث، بسنده نیست و افزون بر آن، مدلول آن نیز باید قطعی باشد، یا اگر قطعی نیست، مدلول حدیث نیز ظنّی باشد. مهمتر از این، مکانیسم و ساز و کار تشخیص نص و دلالت مجموعی قرآن _ که قطعی تلقّی شده _ است. از این دو مهمتر، تشخیص مصادیق است. آیا تشخیص