ارزیابی
برخی از عالمان نقد حدیث در دو حوزه شیعه و اهل سنّت، به برخی اشکالات که بر اعتبار احادیث عرضه وارد شده، پاسخ گفتهاند. برخی پاسخها بر اساس تخریب مبنایی است که این اشکالات بر آن استوار بوده و برخی پاسخها نیز به موارد اشکال است. پاسخ مبناییای که توسّط شاطبی و به تبع او خضری، عبده، طه حسین و محمود ابو ریّه مطرح شده، این است که سنّت اوّلاً در رتبه پس از قرآن قرار دارد و ثانیاً در چارچوب آموزههای قرآن است.
جعفر مرتضی عاملی در شیعه تلاش کرده به ایرادهای اسنادی، خودویرانگری و انتساب آن به زنادقه و خوارج پاسخ دهد. وی در مورد ایراد اسنادی احادیث عرضه متذکّر شده که ابو بکر، ابن مسعود، اُبَیّ بن کعب، معاذ و ابن عبّاس، این حدیث را پذیرفتهاند و علی علیه السلام، ابو هریره، ثوبان، جعفر و ابن عمر، آن را از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت کردهاند، به علاوه که این حدیث از ائمّه اهل بیت اطهار علیهم السلام نیز روایت شده است.
امّا این که وضع این حدیث را به زنادقه و خوارج نسبت دادهاند، اوّلاً خوارج و زنادقه، چه زمانی گرد هم آمدند و این حدیث را ساختند و چه کسی این تصمیم را به گوش دیگران رساند؟ و ثانیاً عرض حدیث بر قرآن برای زنادقه و خوارج، چه فایده و دستاوردی، و عدم آن، چه زیانی برای آنان داشته است؟
به هر روی، ایرادهایی که بر حدیث عرض گرفته شده، به جهات زیر، شایستگی و قوّت لازم را ندارند:
۱. عدم وجدان حکمی در کتاب الله، با مخالفت حکمی که در حدیث آمده با قرآن، ملازم نیست. چه بسا آن حکم در واقع موافق با قرآن باشد. قرینه بر این احتمال، آن است که همه احکام کلّی و جزئی با تفاصیل آنها در قرآن صریحاً نیامدهاند و نمیتوانسته بیایند؛ زیرا در غیر این صورت، حجم قرآن بسیار زیاد میشد و به آسانی قابل حفظ شدن و استفاده کردن نبود.
۲. این حدیث، ناظر به قبول موافق و ردّ مخالف است؛ امّا موردی که نه موافق است و نه مخالف، تحت دلایل حجّیت اخبار، باقی میماند.