بسنده است، یا افزون بر قرآن باید مخالف سنّت و عقل و اجماع و... نیز باشد؟ در متون روایی و متون پیرامون حدیث، این دو مطلب، واضح و بدون ابهام و حتّی به صورت اختلاف نیز مطرح نشده است.
جهت پنجم، جایگاه معیار قرآن نسبت به معیارهای اسنادی است. در متون روایی و متون پیرامون آن، عبارات مختلفی دیده میشوند که به موجب ظاهر آنها احتمالات مختلفی میتوانند مطرح شوند که برخی از آنها نیز در قالب دیدگاه مطرح شدهاند.
جهت ششم، این است که گویا از نقد قرآنمحور در قیاس با نقد اسنادی، چندان استقبال نشده است. این اختلاف و تفاوت، در چه زمینهها و عواملی ریشه دارد؟ علّت یا علل آن چه میتواند باشد؟ البتّه در این باره، بحث مستقل و کاملی صورت نگرفته است و تنها در لا به لای مباحث و به مناسبتها میتوان به مطالبی دست پیدا کرد.
جهت هفتم، این است که نسبت قرآن با حدیث از نظر همسانی یا ناهمسانی، در چند حوزه نیاز به تبیین دارد، که عبارت اند از :
الف. همسانی یا ناهمسانی در ساحت وحی یا منشأ پیدایش،
ب. همسانی یا ناهمسانی در ساحت استدلال،
ج. همسانی یا ناهمسانی در ساحت زبان و شیوه فهم،
د. همسانی یا ناهمسانی در ساحت تحریف و تغییر و جعل.
امّا در این پژوهش، هدف کلان و کلّی، آن است که چارچوب نظری این قاعده تبیین شود. این هدف با نگاه فراگیر به موضوع در گستره دو حوزه شیعه و اهل سنّت با رویکرد تاریخی در گستره اعصار و امصار مختلف و در زمینههای مختلف و گستره دانشهای اسلامی دنبال میشود.
این موضوع با رویکرد یاد شده، فاقد پیشینه پژوهش مستقل و جامع در دو حوزه شیعه و اهل سنّت است و آنچه در این باره انجام گرفته است، مقالههایی کلّی و عام اند که در آنها گذرا و به موضوع اشاره شده است و یا دارای نگاه بخشی اند، مانند: ضرورت عرضه و تطبیق روایات بر قرآن کریم، عرض الحدیث علی کتاب الله، پیشینه نقد متنمحور. با این وجود، توجّه به نقد قرآنمحور حدیث، بسیار کهن و دیرین است، هر