وجود داشته باشد؛ یعنی یک قرآن واقعی و کامل که در اختیار امام زمان و دیگری قرآن ناقص که در اختیار مردم باشد، چنان که قرآن، محدود و مضیّق در آیات احکام نیست.۱
ج. دلیل عقلی
دو تقریر از دلیل عقلی در نفی تحریفپذیری قرآن دیده میشود: یکی تقریر بر اساس اعجاز قرآن و دیگری ضرورت اتمام حجّت.
تقریر بر اساس اعجاز قرآن
دلیل اعجاز قرآن بر دو مقدّمه استوار است: یکی آن که قرآن، معجزه اصلی پیامبر صلی الله علیه و آله است و دیگری آن که معجزه چیزی است که نمیتوان با آن هماوردی کرد. در نتیجه قرآن، قابل هماوردی نیست و پذیرش احتمال تحریف به فزونی و کاستی، ملازم با نفی اعجاز قرآن است. این ملازمه در جهت فزونی روشن است؛ زیرا معنای آن، این است که کسانی بتوانند سورهای همسان قرآن بیاورند و این همسانی به گونهای است که نمیتوان این قسمت فزونی را از قرآن تشخیص داد؛ امّا در جهت کاستی میتوان چنین گفت که یکی از وجوه اعجاز که اهل کلام برای قرآن ذکر کردهاند، هماهنگی و عدم تناقض آیات قرآن است. این وجه، از آیه: (أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثیراً) ۲ قابل برداشت است. با احتمال تحریف به کاستی، هماهنگی و عدم تناقض قرآن نمیتواند اثبات شود؛ زیرا تحقّق هماهنگی با وجود همه آیات و سورهها حاصل میشود.۳
اگر وجوه اعجاز از جهت آورنده، محتوایی، لفظی و بلاغی به سه دسته تقسیم شود، میتوان تأثیر هر یک بر تحریفناپذیری قرآن را به قرار زیر تبیین کرد. اعجاز قرآن از جهت آورنده آن، هیچ دلالتی بر تحریفناپذیری قرآن ندارد. اعجاز محتوایی چون عدم وجود اختلاف در قرآن _ به تقریری که گذشت _ ، میتواند بر نفی فزونی و کاستی و تغییر چینش