دارد. پس در قرآن، تحریفی که سبب سلب صفات قرآن شود، راه نیافته است. نیز اگر فرض شود که چیزی هم از قرآن ساقط شده و یا تغییری در اعراب یا حرف یا ترتیب آن روی داده است، باید به گونهای باشد که در هیچ یک از اوصاف پیشگفته نظیر : اعجاز و هماهنگی آیات و هدایتگری، نور و ذکر بودن و سیطره قرآن بر سایر کتابهای آسمانی و سایر صفات، تأثیری نگذاشته باشد، نظیر ساقط شدن یک آیه تکراری یا اختلاف در نقطه یا اعراب و نظایر آن.۱
این استدلال نیز تمام نیست و کاستیها و اشکالات یاد شده را برطرف نمیکند؛ زیرا چهار کاستی در این برهان دیده میشود:
کاستی نخست _ که مهمترین نیز هست _ ، آن است که این برهان با فرض تمام بودن آن، دلالت میکند که نزول قرآن تا امروز، قرآن تحریف نشده است؛ ولی نسبت به آینده ساکت است. به عبارت دیگر، این برهان بر عدم وقوع تحریف دلالت میکند، نه بر تحریفناپذیری.
کاستی دوم، مسئله دور است. به قول یکی از شاگردان این مفسّر، در این استدلال، دور رقیقی پنهان است؛ زیرا به موجب این برهان، مدّعا در پیراستگی قرآن از تحریف، این است که این قرآن، همان قرآنی است که بر پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده است و دلیل بر این مدّعا آن است که این قرآن دارای ادّعاهای خاص و نشانههای ویژهای است که با دعاوی اوّلی قرآن هماهنگ است. این چیزی نیست، مگر یکی بودن شاهد و مدّعا. پیداست که این دلیل برای اثبات مدّعا بسنده نیست؛ زیرا احتمال دارد که قرآن موجود در دوره نبوّت، در بر گیرنده ادّعاها و شواهدی دیگر مطابق با آن ادّعاها بوده و از قرآن موجود، حذف شده باشد.
کاستی سوم، آن است که این برهان، یک بیان کلّی است. به موجب این بیان، تحریف به دو دسته مؤثّر و غیر مؤثّر در اوصاف عمومی قرآن تقسیم میشود. با این معیار میتوان تحریف به کاستی و فزونی زیاد در قرآن را نفی کرد؛ امّا احتمال فزونی یا کاستی کم، قابل نفی نیست. به عبارت دیگر، این برهان در تشخیص صغرا کارایی کامل ندارد.