قرآن علاوه بر این که به معارف ویژه آن عهد مثل بردهدارى پرداخته است، بخش اعظم معارف آن به موضوعاتى اختصاص دارد که براى همه گروههاى مردم، در تمام عصرها وسیله راهنمایى و هدایت است. به همین مناسبت، امام صادق علیه السلام میفرماید: «خداى متعال، قرآن را براى زمانی خاص و مردمی معیّن قرار نداد. از این رو، تا روز رستاخیز، در هر زمانى نو، و نزد هر مردمى، تازه است».۱
علّامه طباطبایى در این باره متذکّر شده که قرآن براى هدایت جهانیان نازل شده تا آنان را به ضروریات اعتقادى، اخلاقى و عملى راهنمایى کند و معارف نظرىای که بیان کرده، حقایقى هستند که به حالت خاص و زمانی مشخّص اختصاص ندارند و هر فضیلت یا رذیلتى که یاد کرده و هر حکم عملىای که تشریع نموده، به فرد خاص و عصر معیّنى مقیّد نیست؛ چون تشریع، عام است و آنچه در شأن نزول وارد شده، موجب تحدید حکم به مورد واقعه نیست تا حکم با از میان رفتن آن واقعه از میان برود و با مرگ آن فرد، بمیرد؛ چرا که بیان، عام و تعلیل، مطلق است. مدحى که در باره افرادى از مؤمنان یا مذمّتى که در مورد دیگران نازل شده، به علّت صفاتى است که در آنان بوده و هست.۲
زبان گفتاری احادیث
شیوه گفتاری احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام بر خلاف قرآن، چندان مورد بحث قرار نگرفته است. این میتواند بدان جهت باشد که در نگاه اندیشهوران مسلمان، معصومان با همان شیوه گفتاری متعارف مردم، سخن گفتهاند. وحید بهبهانی به مناسبت اشاره به شیوه گفتاری قرآن، این مطلب را چنین متذکّر شده است که: جزم داریم به این که رسول صلی الله علیه و آله و ائمّه علیهم السلام وقتی با مردم سخن میگفتند و با آنها تکلّم مینمودند، این کار را بر اساس مصطلحات آنها انجام میدادند. به دیگر عبارت، به همان شیوه گفتاری متعارف در میان قوم با آنها ارتباط تفهیمی برقرار میکردند؛ چرا که در غیر این صورت، اغرا به جهل و تکلیف ما لا یُطاق لازم میآید که هر دو صورت قطعاً قبیح اند.