647
علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)

گوينده‏اش و تقوا و كمال شناخت اوست . و بى‏اطّلاعى وى نسبت به برخى مسائل نيز ، ضررى به اين شناخت نمى‏زند .
«نمى‏دانم» گفتن وى نيز حاكى از تقوا و اجتناب از گزافه‏گويى در فتوا و نشان از اين است كه آنچه پرسش شده ، از مسائل مشكل است .
تنها آن كس كه كم‏دانش و در دين بى‏تقواست ، «نمى‏دانم» را نمى‏گويد؛ زيرا مى‏ترسد كه [با گفتنِ آن‏] از ديده مردم بيفتد و اين خود ، نادانىِ ديگرى است . مبادرت به پاسخ دادن در آنچه نمى‏داند ، او را دچار گناهى بزرگ مى‏سازد و نه تنها مانع پى بردن مردم به جهلش نمى‏شود ، بلكه نقطه ضعف وى را آشكار مى‏سازد و به موجب حديث قدسى «مَن أفسَد جوّانيّه أفسد اللَّه عليه برّانيّه؛۱ هركس درونش فاسد و تباه شود ، خداوند برونش را فاسد و تباه مى‏گردانَد» ، خداوند متعال ، گستاخى وى را در سخن گفتن [ نابه‏جا] در امر دين ، بر ملا خواهد ساخت .
پر واضح است كه چون ديده شود پژوهشگران ، در مواقع فراوانى مى‏گويند : «نمى‏دانم» و اين نگون‏بخت ، هرگز اين كلمه را بر زبان جارى نمى‏كند ، دانسته مى‏شود آنان بر دين و تقواى خود ، انديشناك‏اند ؛ امّا وى به جهت جهل و كمى بضاعت دينى خود ، گزافه مى‏بافد و سرانجام ، در همان جا فرو مى‏افتد كه از آن مى‏هراسد و سرانجام نيز متّصف به فساد نيّت و كج‏روشى مى‏شود . پيامبر صلى اللّه عليه و آله مى‏فرمايد : «گرسنه سير نما ، مانند كسى است كه جامه باطل بر خود پوشيده است» .۲

1.مشكاة الأنوار : ص ۳۲۱ .

2.سنن أبى داوود : ج ۴ ص ۳۰۰ ح ۴۹۹۷ .


علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)
646

خود درآمده است» .۱
همچنين از ابن مسعود نقل شده است : اگر يكى از شما از آنچه نداند پرسش شود ، بايد بگويد : «نمى‏دانم»؛ كه [ اين پاسخ‏] يك‏سوم علم است .۲
نيز ديگرى گفته است : «نمى‏دانم» يك‏سومِ دانش است .۳
يكى از فضلا گفته است : دانشمند را سزاست كه براى ياران خويش «نمى‏دانم»۴را به ميراث نهد؛ يعنى آن قدر تكرارش كند تا بر آنها آسان شود و بدان خو بگيرند ، تا آن را هنگام نياز به كار برند . همچنين برخى ديگر گفته‏اند : «نمى‏دانم» را بياموز؛ زيرا چون گفتى : «نمى‏دانم» ، به تو مى‏آموزند تا بدانى و اگر گفتى : «مى‏دانم» ، از تو مى‏پرسند تا به جهل خويش آگاه شوى .۵
بدان كه سخن دانشمند [ در گفتن ] «نمى‏دانم» ، منزلت وى را پايين نمى‏آورد؛ بلكه مايه رفعت و مزيد منزلتِ و عظمت وى در قلوب مردم مى‏گردد . اين ، تفضّلى از خداى متعال و پاداشى در برابر گردن گزاردن به حق و دليلى روشن بر بزرگى

1.اين سخن را در كتاب‏هاى غير روايى اهل سنّت مانند : البيان والتبيين (ص ۲۰۷) و إحياء علوم الدين (ج ۱ ص ۶۱) و صفة الفتوى (ص ۷) به ابن عبّاس و ابن مسعود و محمّد بن عجلان نسبت داده‏اند ؛ امّا در كتاب‏هاى روايى شيعه، آن را از امير مؤمنان عليه السلام دانسته‏اند (ر . ك : نهج البلاغة: حكمت ۸۵ ، غرر الحكم: ح ۸۸۳۵ ، بحار الأنوار: ج ۲ ص ۱۲۲ ح ۴۱).

2.تذكرة السامع : ص ۴۲ ، مجمع الزوائد : ج ۱ ص ۴۳۳ ح ۸۴۷ .

3.تذكرة السامع : ص ۴۲ .

4.تفسير القرطبى : ج ۱ ص ۲۸۶ ، الفقيه والمتفقّه : ج ۲ ص ۱۷۳ كه در آن آمده است : «عبداللَّه بن يزيد ابن هرمز گفت : دانشمند را سزاست كه ...» .

5.قوت القلوب : ج ۱ ص ۹۶ ، أعلام الموقّعين : ج ۴ ص ۲۷۸ ، جامع بيان العلم : ج ۲ ص ۶۸ ، صفة الفتوى : ص ۹ . گوينده سخن ، ابو ذيّال است ، همان‏گونه كه در دو كتاب اخير آمده است .

  • نام منبع :
    علم و حکمت در قرآن و حدیث (ویراست دوم)
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: رضا برنجکار، ترجمه: عبدالهادی مسعودی
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 18192
صفحه از 973
پرینت  ارسال به