فقط پس از آنكه دانش برايشان حاصل آمد ، راه تفرقه پيمودند».
و يا
« وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَبَ إِلَّا مِنم بَعْدِ مَا جَآءَهُمُ الْعِلْمُ .۱
كسانى كه كتابِ آسمانى به آنان داده شده ، با يكديگر به اختلاف نپرداختند ، مگر پس از آن كه دانش براى آنان حاصل آمد» .
سخن از ظاهر و پوسته دانش است .
در اين جا اين سؤال مطرح مىشود كه حقيقت دانش چيست؟ و چگونه مىتوان حقيقت دانش را از ظاهر و پوسته آن تميز داد؟ و چگونه مىتوان آن را به دست آورد؟
حقيقت «دانش»
حقيقت دانش ، نورى است كه در پرتو آن ، انسان ، جهان را آن گونه كه هست ، مىبيند و جايگاه خود را در هستى مىيابد . نور دانش ، مراتبى دارد كه بالاترين آن ، نه تنها انسان را با راه تكامل خود آشنا مىكند ؛ بلكه او را در اين مسير حركت مىدهد و به مقصد اعلاى انسانيّت مىرساند .
قرآن كريم ، با صراحت از اين نور سخن مىگويد :
«أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَّثَلُهُ فِى الظُّلُمَتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِّنْهَا ؟ !۲
آيا كسى كه مُردهدل بود و زندهاش كرديم و براى او نورى پديد آورديم ، تا در پرتو آن در ميان مردم برود ، چون كسى است كه گويى گرفتار در تاريكىهاست و از آن بيرون آمدنى نيست؟».