«پیرنه» (واقع در جنوب فرانسه و شمال اسپانیا)، تمام میشود و شبه جزیره ایبریا را که شامل اسپانیا و پرتغال است، در بر نمیگیرد.
من همیشه کتابهای قدیمی را میخریدم و در تلاش بودم تا به اطّلاعاتی در باره هنر اسلامی، دست پیدا کنم که فراتر از عکس و پوستر و این چیزها باشد. در سال ۱۹۷۴ میلادی، روزی از یک کتابفروشی قدیمی در بروکسل، از احتمال وجود پایاننامهای دکتری در باره هنر اسلامی یا قواعد و ضوابط طرّاحی اسلامی که نویسنده آن یک شهروند عرب یا مسلمان باشد، سؤال کردم. او گفت که وقت خودم را از دست ندهم؛ زیرا در اروپا، هیچ علاقهای نسبت به هنر اسلامی وجود ندارد و افزود: تمام تمدّن اسلامی، از کتابی به نام قرآن استخراج شده و کلید رمز هنر و علوم اسلامی، در همین کتاب است.
من به خانه آمدم و به یکی از دوستانم به نام داریو فرناندز آلوارز که در شهر آلمریا در جنوب اسپانیا به کار وکالت اشتغال داشت، تلفن کردم و از او خواهش کردم تا یک نسخه قرآن برایم بفرستد. او نیز یک جلد قرآن برای من فرستاد. وقتی قرآن را باز کردم، اوّلین مطلبی که خواندم، این بود: (این کتاب را فقط افراد پاک و مؤمن، میتوانند لمس کنند).۱
این جمله، مرا تکان داد و به فکر وا داشت. به مدّت یک هفته با خودم فکر میکردم که این جمله، حامل چه پیامی برای من است. میدانستم که قرآن، کتابی مقدّس است که بر پیامبر اسلام، نازل شده است و در آن هیچ تناقضی وجود ندارد و بر خلاف انجیل که نُسَخ متفاوت و گوناگونی از آن وجود دارد، قرآن در همه جای دنیا یکی است.
پس از یک هفته تفکّر، به این نتیجه رسیدم که این جمله به مفهوم آن است که باید هر گونه پیشذهنیّتی را در باره اسلام، فراموش کنم، هر گونه تفکّر مادّیگرایی مبتنی بر طبیعت را کنار بگذارم و با صداقت و راستی، جملات و آیات قرآن را مطالعه کنم. برای همین، تصمیم گرفتم با این نیّت، قرآن را بخوانم.
قبل از باز کردن قرآن، یک برنامه تلویزیونی تماشا میکردم که دکتر کوستو (محقّق