93
گزیده اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث

واقعه جانسوز كربلا، مردم مدينه در سال ۶۳ هجرى، قيام كردند و اين قيام به واقعه «حَرّه» انجاميد. عبد اللّه‏ بن عمر نزد عبد اللّه‏ بن مطيع ـ كه رهبرى قريش را در اين قيام بر عهده داشت ـ رفت. ابن مطيع، دستور داد كه براى عبد اللّه‏، پُشتى‏اى بياورند و او را به نشستن دعوت كرد. ابن عمر گفت: نيامده‏ام كه بنشينم. آمده‏ام تا حديثى را كه از پيامبر خدا شنيده‏ام، براى تو باز گويم. شنيدم كه پيامبر خدا فرمود: «كسى كه دست از اطاعت امامى بكشد، روز قيامت، در حالى خدا را ملاقات مى‏كند كه حجّت و برهانى ندارد و كسى كه بميرد و با امامى بيعت نكرده باشد، به مرگ جاهلى مُرده است».۱

بنگريد كه چه استادانه، سخن پيامبر خدا را در جهت مخالف مقصود ايشان به كار مى‏برند! اين، همان پديده خطرناكى است كه پيامبر خدا براى پيشگيرى از آن، در اين حديث و ده‏ها حديث ديگر، بِدان هشدار داده و مردم را به اطاعت از امامان حق، دعوت كرده است. هشدار پيامبر خدا به دست سياستبازان مسلمان‏نما و عوامل آنان، تحريف مى‏گردد و بدين ترتيب است كه از حديث، بر ضدّ حديث، و از اسلام، بر ضدّ اسلام، سوء استفاده مى‏شود و سرانجام با ناديده گرفته شدن جايگاه امامت در جامعه اسلامى و به فراموشى سپرده شدن توصيه‏هاى پيامبر صلّى‏الله‏عليه‏و‏آله، عصر علم و ايمان، در امّت اسلام، سپرى مى‏گردد و رجعت به كفر و جاهليت، تحقّق مى‏يابد.

بنا بر اين، بدون ترديد، مقصود از احاديثى كه مرگِ بدون شناخت امام را مرگ جاهلى مى‏دانند، بيم دادن از عدم تمسّك به ولايت اهل بيت علیهم السّلام است كه ضرورت تمسّك به آنان، در حديث ثَقَلين و غدير و ده‏ها حديث ديگر، براى مردم، بيان شده است.

نهى از نشناختن امامان

1.. ر . ك : صحيح مسلم : ج ۳ ص ۱۴۷۸ ح ۵۸ .


گزیده اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث
92

هر كس كه زمام امور جامعه را به دست گيرد، بر همه مسلمانان واجب و ضرور است و اگر كسى چنين رهبرى را نشناسد، به مرگ جاهلى مُرده است، بدون توجّه به اين كه ممكن است چنين رهبرى، ستمگر و به گفته قرآن كريم از «امامانى كه به آتش فرا مى‏خوانند»۱ باشد ؟!

بديهى است كه همه زمامداران فاسد تاريخ اسلام، براى اثبات حقّانيت خود و وجوب اطاعت مردم از خود و استوارى پايه‏هاى حكومتشان، به اين حديث مسلّم استناد جويند. از اين رو، مى‏بينيم كه حتّى معاويه پسر ابو سفيان نيز در شمار راويان اين حديث آمده است. همچنين طبيعى است كه آخوندهاى دربارى با همان انگيزه، سخن پيامبر صلّى‏الله‏عليه‏و‏آله را تفسير و با امامت ائمّه جور، تطبيق نمايند ؛ ليكن روشن است كه اين، بازى با الفاظ است، نه بدفهمى و كژ انديشى در مفهوم حديث.

هرگز نمى‏توان باور كرد كه عبد اللّه‏ بن عمر، آن گونه كه در شرح نهج البلاغةى ابن ابى الحديد آمده است، به دليل كج‏فهمى و ضعف بينش، با امام على عليه‏السلام بيعت نكند ؛ ولى با تمسّك به حديث «مَن ماتَ بغَير إمامٍ» كه خودش نقل كننده آن است، شبانه به ملاقات حجّاج بن يوسف برود تا با خليفه دوران، عبد الملك مروان، بيعت نمايد ؛ چرا كه نمى‏خواهد شبى را بدون داشتن امام به صبح آورد!

آرى! كسى كه امير مؤمنان، على عليه‏السلام، را امام نداند و با او بيعت نكند، بايد هم عبد الملك مروان را امامى بداند كه ترك بيعتش موجب كفر و رجعت به جاهليت است و بايد با آن خفّت و خوارى با پاى عامل سفّاك او (حجّاج بن يوسف) شبانه بيعت كند! عبد اللّه‏ بن عمر به جايى رسيد كه يزيد، پسر معاويه، را با آن همه جناياتى كه به اسلام و خاندان پيامبر خدا روا داشت، مصداق «امام» در حديث: «من مات بغير إمام» مى‏دانست و مخالفت با او را موجب كفر و ارتداد مى‏شمرد. آورده‏اند كه پس از

1.. ر . ك : قصص : آيه ۴۱ .

  • نام منبع :
    گزیده اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، تلخیص: مرتضی خوش نصیب
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1394
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20984
صفحه از 370
پرینت  ارسال به